متن درباره وطن ( جملات احساسی و حماسی درباره وطن عزیزمان ایران )

متن درباره وطن را در این بخش از سایت ادبی روزنو برای شما دوستان آماده کرده‌ایم. این جملات زیبا درباره کهن‌ترین تمدن‌ فرهنگی تاریخ، سرزمین شیران یعنی ایران پاک است. پس اگر به دنبال چنین متونی هستید، در ادامه همراه سایت ادبی روزنو شوید.

متن درباره وطن ( جملات احساسی و حماسی درباره وطن عزیزمان ایران )

متن درباره ایران

جان من فدای وطن و مام میهن که

تمام روح و قلبم در ریشه و خاک آن،

جای گرفته است

وطن، تو را دوست دارم

و برای ذره ذره خاکت،

وجود خویش را وقف خواهم کرد…

فرانسه بمیرد، زیبایی می‌میرد!

آلمان بمیرد، قدرت می‌میرد!

بریتانیا بمیرد، سیاست می‌میرد!

عربستان بمیرد، خیانت می‌میرد!

ایران بمیرد، تمدن می‌میرد!

تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم تو…

سایه بانی دارم که سه رنگ است و به آن می بالم

سبز چون فصل قناری و دل هر عاشق

سرخ چون غیرت مردان نجیب

و سفیدی که تبارش نور است

از پلیدی دور است

کمترین قیمت نامش جان است

پرچم ایران است..

وطن یعنی گذشته حال فردا

تمام سهم یک ملت ز دنیا

وطن یعنی چه آباد و چه ویران

وطن یعنی همین جا یعنی ایران

مردم ایران مردمانی ثابت قدم، مهمان نواز، مهربان و متین، آزاد مرد و آزادی خواه

و مردمانی هستند که در طول تاریخ کمتر ملتی را می توان با آن ها مقایسه کرد.

به ایران و ایرانی باید بالید که بزرگ مردانی همچون

حافظ و سعدی و فردوسی، بوعلی سینا و ذکریای رازی، کوروش و داریوش و…

را در دل خود جای داده است.

کسانی که داشتن یکی از آن ها هم برای هر ملتی افتخار بزرگی است

و کمتر شهر و دیاری را می توان یافت که از وجود این همه عالم و دانشمند بهره مند بوده باشد.

مطلب مشابه: متن درباره شهید ( جملات زیبا درباره مقام والای شهدا )

متن درباره ایران

ایران پر است از عاشقان، این گنج‌های بی‌شمار

مرزی است پر گوهر ولی، با رنج‌های بی‌شمار

چطور می‌توانم

حتی یک روز را دور از وطن به سر ببرم،

در حالی که قلب من تنها در این خاک می‌تپد.

من به کشورم با تاریخ کهن و فرهنگ اصیل خود افتخار می‌کنم

و خود را سرباز وطن می‌دانم.

ما عاشق ایرانیم پس درخانه میمانیم…

عکس نوشته درباره وطن

مهم است که به وجود کشورمان افتخار کنیم ؛

ولی مهمتر از آن این است که :

“کاری کنیم” کشورمان به وجودمان افتخار کند …

عشق به وطن و وطن پرستی،

مانند عشق به فرزند،

مقدس و جاودانه است

و نمی توان هرگز از آن دست کشید

لباسِ پروازم

کفنم !!

مرا

اما

بپیچانید در

پرچمِ میهنم ایران !!!

سرود ملی و به اهتزاز درآمدن پرچم قشنگ کشورمان ایران

در عرصه های بین المللی افتخاری است

که با شوق و ذوق می توان چنین صحنه ای دلربا و وصف ناشدنی را به نظاره نشست.

وقتی پرچم ایران در زمینه های مختلف به اهتزاز درمی آید و به اوج خود می رسد،

آنجاست که می توان حس غرور گرفته و به ایرانی بودن خود عشق ورزید.

وطن پاره تن من،

برای برافراشته نگه داشتن پرچم تو،

از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنم…

هرگز این جمله زیبا نرود از یادم

جسم من زره ای از خاک

وطنم ایران است …….

به جا گذاشتن فرهنگ مردمان ایران بر صحنه تاریخ کاری بود که تنها از ایران و ایرانی بر می آمد.

این فرهنگ جاویدانه و غنی قابل قیاس با فرهنگ های ملل مختلف نیست.

ما همگی به خود می بالیم که ایرانی هستیم و در سرزمینی زیست می کنیم

که با عشق و امید به آینده، زندگی خود را با جان و دل ادامه می دهیم.

شورانگیز ترین مهر،

دلدادگی به زادگاه است..

وطن، پاره تن من،

کوه‌ های سر به فلک کشیده‌ ات

آرزوهای دست نیافتنی‌ ام و دشت‌ های بی‌ کرانت،

رویاهای زیبای من هستند…

وطن تنها میراثی است که

هرگز نمی توان آن را خرج کرد،

هدیه داد و یا فروخت.

وطن! وطن!

تو سبز جاودان بمان که من

پرنده‌ای مهاجرم که از فراز باغ با صفای تو

به دور دست مه گرفته پر گشوده‌ام

سیاوش کسرایی

وطن پرستی اعتقاد راسخ به این است

که کشور شما برتر از دیگر کشورهاست

زیرا شما در آن به دنیا آمده اید

نمانیم که این بوم ویران کنند

همی غارت از شهر ایران کنند

نخوانند بر ما کسی آفرین

چو ویران بود بوم ایران زمین

عکس نوشته درباره وطن

ای سلامم، ای سرودم

ای نگهبان وجودم

ای غمم تو، شادی ام تو

مایه آزادی ام تو، ای وطن

ای دلیل زنده بودن

ای سرودی صادقانه

ای دلیل زنده ماندن

جان پناهی جاودانه، ای وطن

مهم است که به وجود کشورمان افتخار کنیم

ولی مهم تر از آن این است

که کاری کنیم کشورمان به وجودمان افتخار کند

جملات و اشعار زیبا درباره وطن عزیزمان ایران

عشق به وطن و وطن پرستی

مانند عشق به فرزند، مقدس و جاودانه است

و نمی توان هرگز از آن دست کشید

حس میهن‌پرستی در قلب من

یکی از باارزش‌ترین گنج‌ های وجودم است

که حاضرم برای نگه داشتن آن، از هر آن چه دارم بگذرم

وطن، تو را دوست دارم

و برای ذره ذره خاکت

وجود خویش را وقف خواهم کرد

مرگا به من که با پر طاووس عالمی

یک موی گربه‌ی وطنم را عوض کنم

جهان شما هرگز روی آرامش بخود نخواهد دید

تا زمانیکه وطن گرائی و میهن دوستی را از نژاد بشر طرد نکنید

هرچه ملتی دارای اعتقادات وطن پرستی شدیدتری باشد

به همان شدت نسبت به رنج ها و لطمات ملت های دیگر بی تفاوت می ماند

چو ایران نباشد تن من مباد

چنین دارم از موبد پاک یاد

علاقه ای در دنیا شدید تر از عشق به وطن نیست

زندگی انسان های فعال، خاک وطن را بارور می سازد

خانه ات را حاضری از دست بدهی ولی وطن را هرگز

من به کشورم با تاریخ کهن

و فرهنگ اصیل خود افتخار می‌کنم

و خود را سرباز وطن می‌دانم

هزار قرن هم که بگذرد

من باز هم ساکن آغوش توام

آدم اگر عاقل باشد

از وطنش مهاجرت نمی کند

جان و تن من باد فدای وطن من

آری به فدای وطنم جان و تن من

جان چیست؟ ز جان بهتر و شیرین‌ تر و خوش تر

گر زانکه مرا هست، فدای وطن من

امید که هر روز جوان‌ تر شود از پیش

این کشور دیرینه و ملک کهن من

ای مام وطن، تا به ابد هیچ نباشد

جز زمزمه عشق تو زین پس سخن من

پروانه‌ صفت مهر تو سوزد پر و بالم

ای شمع رخت، روشنی انجمن من

با واژه پاینده وطن در جریان است

گر قطره خونی‌ ست روان در بدن من

خواهم که پس از مرگ من احباب بسازند

از پرچم ایران عزیزم کفن من

خواهم ز خدا فخری دلداده شیدا

پاینده و جاوید بماند وطن من

مطلب مشابه: شعر درباره شهید ( مجموعه اشعار زیبا درباره شهیدان )

جملات و اشعار زیبا درباره وطن عزیزمان ایران

وطن! وطن!

نظر فکن به‌من که من

به هر کجا غریب‌وار

که زیر آسمان دیگری غنوده‌ام

همیشه با تو بوده‌ام، همیشه با تو بوده‌ام

اگر که حال پرسی‌ام

تو نیک می شناسی‌ام

من از درون قصّه‌ها و غصّه‌ها برآمدم:

حکایت هزار شاه با گدا

حدیث عشق ناتمام آن شبان

به دختر سیاه‌چشم کدخدا

ز پشت دود کشت‌های سوخته

درون کومه سیاه

ز پیش شعله‌های کور‌ه‌ها وکارگاه

تنم ز رنج عطر و بو گرفته است

رخم به سیلی زمانه خو گرفته است

اگر چه در نگاه اعتنای کس نبوده‌ام

یکی ز چهره‌های بی‌شمار توده‌ام

چه غمگنانه سال‌هاکه بال‌ها

زدم به روی بحر بی‌کناره‌ات

که در خروش آمدی

به جنب و جوش آمدی

به اوج رفت موج‌های تو

که یاد باد اوج‌های تو!

در آن میان که جز خطر نبود

مرا به تخته پاره‌ها نظر نبود

نبودم از کسان که رنگ و آب دل ربودشان

به گودهای هول

بسی صدف گشوده‌ام

گهر ز کام مرگ در ربوده‌ام

بدان امید تا که تو

دهان و دست را رها کنی

دری ز عشق بر بهشت این زمین دل فسرده وا کنی

به بند مانده‌ام

شکنجه دیده‌ام

سپید هر سپیده، جان سپرده‌ام

هزار تهمت و دروغ وناروا شنوده‌ام

اگر تو پوششی پلید یافتی

ستایش من از پلید پیرهن نبود

نه جامه، جان پاک انقلاب را ستوده‌ام

کنون اگر که خنجری میان کتف خسته‌ام

اگر که ایستاده‌ام

و یا ز پا فتاده‌ام

برای تو، به راه تو شکسته‌ام

اگر میان سنگ‌های آسیا

چو دانه های سوده‌ام

ولی هنوز گندمم

غذا و قوت مردمم

همانم آن یگانه‌ای که بوده‌ام

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا