متن درباره مدرسه (جملات احساسی و قشنگ درباره دوران خوش مدرسه)
متن درباره مدرسه را در سایت ادبی روزنو آماده کردهام. این متون با درون مایه طنز، احساسی و نوستالژیک هستند و قطعا مورد پسند شما دوستان قرار خواهند گرفت. در ادامه همراه سایت ادبی روزنو باشید و از این جملات استفاده کنید.

متن قشنگ درباره مدرسه
اول مهر، عطر شیرین و دلنشین مدرسه
یادآور سال های پاک کودکی
آن عطر خاص از صف های پیراهن سفید
یادآور خاطرات شاد و دلپذیر
صدای خنده و شادی در راهروها سروده می شد.
قدم های کوچک، هدایت می شد به سوی آموزش
درس زندگی و نقاشی های رنگین آینده
که در چشمان بچه ها، شعله ی مهربانی را می پروراند.
اول مهر، بوی آغاز و رویش
که هر روز، بر دل ها آرزوها را می سازد
عطر عشق را در موسیقی زندگی می نوازد.
غزل قدیمی
هر روز صبح ، عشق را درون کلاسور مدرسه ام گذاشتم و با خود به مدرسه بردمش.
استادان عشق گفتند: عاشقی مساویست با رسوایی،
نپذیرفتم.
حالا بعد از سالها عشق خواندن،
چسباندند بر روی کارنامه ام،
مهر مردود خرداد را،
حالا فهمیدم رسوا شده ام،
رسوای راه عشق…
رسوای راه مدرسه…
حالا فهمیدم ،
عاشقی مساویست با رسوایی…
وحدت حضرت زاده
از لحاظ روحی دلم میخواد یه کودک کلاس اولی باشم که تنها دغدغش پیدا کردن دوست جدیده
یاسمن معین فر
مطالب مشابه: متن روزهای آخر مدرسه / جملات احساسی و قشنگ درباره پایان سال تحصیلی

باز شادی به در مدرسه آویزان شد
تک تک برگ درختان به سرش ریزان شد
شادی از نو بدر خانه و بازار رسید
رخت نو بر تن و با مادر و رفتن به کلاس
دنیا برام شده مث کلاس درس
پ چرا زنگ نمیخوره؟
پس کی میام پیش تو ؟
اندازه شوق دانش آموزی حین
زنگ تعطیلی منم مشتاقم
ساداتم زنگ پایان فراق را بزن
…مادر مداد قرمز من کو؟
کو لقمه های نان و پنیرم؟
آخر چگونه بیست بگیرم
وقتی که دست های فقیرم
فردای درس ، آن همه باید
در جست و جوی کار بمیرند؟…
عکس نوشته درباره مدرسه
کسی که درب مدرسه ای را باز می کند، زندانی را تعطیل می کند.
نسیم، نفس های معطرش را هر صبح بر گونه های سرخابی کودکانه شان می دمد تا خواب را در سایه های کوتاه دیوار جا بگذارند و مشتاقانه تا حیاط منتظر مدرسه بدوند دیوارهای آجرنمای مدرسه را سراسر شور و شوق پر کرده است . کلاسها با آغوش باز در آستانه درها ایستاده اند تا میهمانان خود را در آغوش بکشند
پاییز با خود شور میآورد
و قاصدکها خبر بازگشایی مدارس میدهند،
درختان آماده میشوند تا با شوق،
برگهای رنگارنگشان را چون کاغذهای رنگی
بر سر کودکانی که مشتاقانه به مدرسه میروند، بریزند
و سارها بر شاخههای انبوه درختان صف کشیدهاند،
تا آوازهای گرمشان را بدرقه کنند
من همیشه روز اول مدرسه را
بیشتر از آخرین روز مدرسه دوست داشتم
اولینها بهترین هستند
زیرا شروع هستند
سعی میکنم زندگی را مانند روزهای آخر مدرسه سپری کنم
بچهها خیلی در این روزها خوشحالند
و منتظر شادی بزرگی هستند که قرار است در سه ماه تعطیلی با آن روبرو شوند!
دوست دارم تمام زندگیم به همین منوال سپری شود
و هر لحظه آنقدر شاد باشم که گویی قرار است خوشحالی بزرگتری به من برسد.
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده
که وقتی تنها یه گوشه حیاط مدرسه وایسادی
یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟
حالا ما که دوستیم، فردا سر صف میبینمت…
مدرسه خانهای پر از کتاب
پر از دفتر
پر از کلمات
پر از تخته سیاه
گچ
معلم
خاطره
دانش
مدرسه و درختان گوشه حیاط آن
همان جا که پاتوق زنگهای تفریح است
همان جا که دلها دور هم جمع میشوند
کلمهها را بر زبان میآورند تا روزی خاطره شوند
روز اول دبستان
سماور نفتی را با دستهای کوچکم روشن کردم
سفره صبجانه را پهن کردم …
مادرم سحر خیز بود. هاج و واج با دیدن سفره صبحانه کنار درگاه اتاق نشیمن خشکش زد
کم کم تمام اعضای خانواده از خواب بیدارشدند
من کنار سماور شکل مادرم نشستم و گریه کنان برای همه چای میریختم
و فقط تکرار میکردم من دبستان نمیروم مادر
صبحانه با من ظرف شستن با من … مرا ازخودت دور نکن طاقت دوریات را ندارم …
اول مهر بود نسیم پاییزی شروع به وزیدن کرده بود …
برای اولین بار در این روزها برای تو ﺻﺪﺍﯼ ﭘﺎﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﯽآید
ﻗﻠﻢﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻣﺸﻖﻫﺎ ﻭ ﻣﺸﻖﻫﺎ چشم ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﮐﻮﭼﮏ تو هستند.
ﺩﻓﺘﺮﻫﺎﯼ ﻧﻤﺮﻩ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻣﻌﺼﻮﻣﺎﻧﻪ تو ﺭﺍ ﺛﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺁﺏ ﺧﻮﺭﯼﻫﺎ، ﺗﺸﻨﻪ ﺳﯿﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ تو
ﮐﻼﺱﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ به انتظار صدای پاهای تو، ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺍﻣﯿﺪﺑﺨﺶ به انتظار ورود تو
ﺑﺬﺭ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﻣﺴﺘﻌﺪ ﻭ
ﭘُﺮ ﺑﺎﺭ تو، ﻧﯿﻤﮑﺖﻫﺎ ﺑﯽﻗﺮﺍﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻭ ﮐﯿﻒ تو
و همه همه در انتظار حضور تو هستند.
ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺎﻡﻫﺎﯾﯽ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﯽﺭﺳﺪ
ﺻﺪﺍﯼ ﺷﮑﻔﺘﻦ و ﺟﻮﺍﻧﻪ ﺯﺩنت
ﺻﺪﺍﯼ ﺭﻭﯾﺶ ﻭ ﺭُستنت

دلنوشته درباره مدرسه
کلاس اول
کلاس دوم
یکی یکی بالا آمدیم و آموختیم
یکی یکی مهرها را پشت سر گذاشتیم
یکی یکی کلمهها را بوسیدیم
یکی یکی در جملهها نفس کشیدیم
بوی مهر، بوی مهربانی، بوی لبخند، بوی درس و مدرسه و شوق کودکانه در پیاده روها،
بوی نمره های بیست، بوی دفتر حساب و مشق های ناتمام، بوی دوستی و مهر و محبت
همه احساسها بهاری است.
مهر، سمفونی قشنگی از محبت را در مدرسه مینوازد که طبیعت، شیفته شنیدن آن است.
نگاه کن؛ در گوشه و کنار حیاط، معصومانهترین برگهای دوستی ورق میخورد.
امروز، سرنوشتی از شور و شوق، در مدرسه رقم زده میشود.
امروز، جشن تولد مدرسه است
یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد،
خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم
همیشه هم گچهای رنگی زیر دست معلم زود میشکست
بعد هم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه!
دختران پرمهر
زنگها زده میشود و درها باز میشوند
این برای شما شروع یک خاطره است
بوی مشق میآید و بوی خرده پاک کنهای بغل دستی
بوی دعواهای زنگ تفریح بچهها و هر از گاهی اخم ناظم مدرسه
بوی املا نوشتن و صدای قدمهای معلم
دلنشینترین آهنگ زندگی ـ زنگ مدرسه ـ به فصل فاصلهها پایان میدهد
و خاطره انگیزترین دوران زندگی، دوباره آغاز میشود.
کودکان به پیاده روهای خزان زده و پوشیده از برگ پائیز، بهارانهترین لبخندها و بازیهای کودکانه را میبخشند.
عطر روییدنی دوباره، دور دستِ صمیمیِ روستاها تا گستره پر هیاهوی شهرها را پر میکند
دست مهربان شما پدران و مادران، دستهایی را که فرداساز و آینده پردازند، از جویبار خانه به دریای مواّج مدرسه میسپارند
نسیم، عطر پرواز را از سطرهای مقدس کتابها،
همراه با صدای کودکان سر خوش مدرسه،
به آسمان هفتم میرساند.
فرشتهها از پشت پنجرههای کلاس سرک میکشند
به تماشای کودکانی که مشتاق؛ به درسهای معلمی که زندگی را به آنان میآموزد، گوش سپردهاند.
هوا دراین فضای مقدس نفس میکشد تا خوشبو شود.
Study without desire spoils the memory
and it retains nothing that it takes in
مطالعه بی میل و رغبت، حافظه را خراب می کند
و چیزی را که در خود جای می دهد، حفظ نمی کند
هر دانش آموزی می تواند یاد بگیرد
اما شاید نه در همان روز
و یا به همان روشی که دیگران یاد می گیرند
متن احساسی درباره مدرسه
من همیشه روز اول مدرسه را
بیشتر از آخرین روز مدرسه دوست داشتم
اولین ها بهترین هستند
زیرا شروع هستند
Education is our passport to the future
for tomorrow belongs to the people
who prepare for it today
تحصیلات پاسپورت ما برای آینده ست
چون فردا متعلق به افرادی است
که امروز برای آن آماده می شوند
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده
که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی
یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟
مدرسه خانه ای پر از کتاب
پر از دفتر
پر از کلمات
پر از تخته سیاه
گچ
معلم
خاطره
دانش
مدرسه و درختان گوشه حیاط آن
همان جا که پاتوق زنگ های تفریح است
همان جا که دل ها دور هم جمع می شوند
کلمه ها را بر زبان می آورند تا روزی خاطره شوند
مطالب مشابه: متن خداحافظی معلم از دانش آموز (پیامهای بسیار احساسی و زیبا برای خداحافظی با عزیزانم)

کلاس اول
کلاس دوم
یکی یکی بالا آمدیم و آموختیم
یکی یکی مهرها را پشت سر گذاشتیم
یکی یکی کلمه ها را بوسیدیم
یکی یکی در جمله ها نفس کشیدیم
مدرسه فرصت بزرگ فهمیدن است
که در آن روح قد می کشد
و بزرگ می شود
Let us remember
One book
one pen
one child
and one teacher
can change the world
یادمان باشد
یک کتاب
یک قلم
یک کودک
و یک معلم
می تواند جهان را تغییر دهد
ملاله یوسف زی