متن درباره تنهایی خودم ( جملات و اشعار سوزناک تنها ماندن و تنهایی عمیق )

متن درباره تنهایی خودم را در روزنو قرار داده‌ایم. این جملات و اشعار زیبا درباره تنهایی و حس تنها ماندن است. این نوع جملات غمگین را می‌توانید در صفحات شخصی خود استفاده کرده و حتی می‌توانید این متون را به دوستانتان ارسال کنید.

متن درباره تنهایی خودم ( جملات و اشعار سوزناک تنها ماندن و تنهایی عمیق )

متن و جملات تنهایی و تنها ماندن

تو که میدانستی با چه اشتیاقی…خودم را قسمت میکنم

پس چرا …زودتر از تکه تکه شدنم…جوابم نکردی…برای

خداحافظی …خیلی دیر بود…خیلی دیر !!

شبیه برگ پاییزی، پس از تو قسمت بادم

خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم

در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم

امروز عکس تنهاییم را قاب گرفتم

عکسی در ابعاد

سه در بی نهایت…!

باید جای من باشی تا بفهمی

وقتی باران می ‌بارد

تنهایی پشت یک پنجره

چقدر عمیق می ‌شود!

آنـــــــــ کــــــهـــ

اشکــــ ــــمـــــ را درآورد

روزیــــــــ خـــــــدای مــــن ، اشکـــــــ ش

را درمیـــــــ اورد. . .

تنها باش به جهنم !!

مگر دریا مرد از بی بارانی؟؟

وقتی یه دختر میگه

بی حوصلم میخوام تنها باشم

یعنی امروز بیشتر بهم توجه کن…

مطالب مشابه: متن غمگین بیو تنهایی / مجموعه بیوهای کوتاه و غمگین برای اینستاگرام و واتساپ

متن و جملات تنهایی و تنها ماندن

من

برای ماندنت جان داده‌ام

تو برای رفتنم

نذر کرده‌ای…

در زنامه‌ای زندگی می‌کنیم

که اگر کسی بگوید تنها هستم با تعجب و گاهی هم تحقیر سرهای زیادی به سمتش خم می‌شود…

چرا؟!

انقدر عجیب است دیدن انسانی که ارزش خودش را بالاتر از بودن‌های موقت و عشق‌های دروغی می‌داند؟!

بهتره آدم کسی رو نداشته باشه و تنها باشه

تا کسی رو داشته باشه و تنها باشه

عکس نوشته تنهایی خودم

کسی که تنهایی رو قبول کرده

دیگه منتظر اومدن کسی نیست…

بماند که ندارمت…

بماند که هنوز دلم برایت تنگ است

بماند که تکه‌ای از تو در من مانده است

بماند که شب‌ها بی‌قرارت می‌شوم

بماند که هنوز دلم می‌خواهدت

بماند که بی‌ تو فقط زنده‌ام

بماند که هنوز وقتی باران می‌بارد صدایت در گوشم می‌پیچد

بماند که نیستی تا آرامم کنی

بماند که نمی‌توانم از ذهنم بیرونت کنم

همه ی این‌ها بماند در دلم

در تنهایی من تو فقط خوب باش، همین کافی است…

بر تنهایی خویش سجده می‌کنم

وقتی می‌بینم انسان‌ها

چه بی‌وفایند و

در مواقع سختی و نیاز

چطور تنهایت می‌گذارند

گاهی باید دور خودت یک دیوار تنهایی بکشی

نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی

بلکه برای اینکه ببینی چه کسی برای دیدنت

دیوار را خراب می‌کند

به تنهایی عادت کن

و در این دنیا به هیچ‌کس وابسته نباش!

حتی سایه‌ات

هنگام تاریکی تو را ترک می‌کند

من و تنهایی با یکدیگر انس گرفته‌ایم

به همدیگر عادت کرده‌ایم

و از دوستی با هم لذت می‌بریم

تنهایی دوست داشتنی نیست

اما خواستنی‌تر از تمام

«دوستت دارم»‌های مسموم است

مگر تا کجا‌

می‌توانی به دلت بگویی:

ببخشید که باورم شد؟

آدم‌ها به همان سرعت که آمده‌اند، می‌روند

تنهایی‌ات را محکم بچسب

اینجا کسی

به زانو‌های در آغوش کشیده‌ات

حسادت نمی‌کند

می دانی عشق یعنی چی؟

خیال نمی کنم بفهمی

هیچکس نمی داند من چه حالی دارم! هیچکس …

دلم از تنهایی می پوسید و دردهای ناگفتنی توی دلم تلمبار می شد.

آدم عاشق باشد و نتواند به کسی بگوید،غم انگیز نیست…؟

آدمای تنها بهتر میدانند

که خواب یک نیاز نیست

تنها یک بهانه است !

تا آدمی به شب پناه ببرد

یه دریا اشـــــک برای ریختن دارم…

یه دل گرفته…

یه زندگی پر از خالـی…

من سرشارم از تنــهایـــــــی…

عکس نوشته تنهایی خودم

متن درباره تنها ماندن خودم

تنهایی من

شکل فنجان چایی ‌ام شده است

کوچک، غمگین، کمرنگ

اما همیشه داغ

اما همیشه تازه

تنها که باشی آدم دیگری می شوی

خشن تر

عصبی تر

کلافه تر

و تلخ تر

با اطراف هم کاری نداری

همه اش را نگه میداری

دقیقا سر همان کسی خالی میکنی که دلتنگش هستی

وقتی دل تنها کالائیست که خدا شکسته آن را میخرد ، پس چرا من

به دست کسی که دلم را شکسته بوسه نزنم

تنهـــایـــی همیـــن اســــت

تکــــرار نا منظــم من بــــی تـــو…

بــی آنـــکه بــدانـی برای تو نفــس میکشـــم…

من وقتی با تو باشم چی میخوام از دنیا با غیر تو غریبست این آدم تنها میخوام بمونی پیشم وقتی دلم میگیره تا غم بیاد سراغم میبینه هستی میره به فکرمی حتی وقتی من حواسم نیست جز تو هیچی اون چیزی که من میخواستم نیست تو بهتر از هر کی میدونی وابستم به تو به تو به تو دوس دارم حرفاتو از هر مسیری برم آخرش میرسم به تو به تو به تو

مــا چون دو دریچه روبروی هم

آگــاه زِ هر بگو مگوی هم

هر روز سلام وپرسش و خنده

هر روز قرارِ روزِ آینده

عمر، آینه بهشت اما آه

بیش از شب و روز، تیر و دی کوتاه

اکنون دل من شکسته وخستست

زیرا یکی از دریچه ها بستسـت

نه مهـــر فسون،نه مـــاه جادو کرد

نفرین به سفـــر که هر چه کرد او کرد

آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم

و فهمیدم تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد

به شرط اینکه درکش کنم

تنهایی خیابانی است

که با تو از آن عبور می کنم

اما در میانِ راه

دستم را رها می کنی

و من می مانم وُ بوق ممتدی که

گوشِ زندگی ام را کر می کند…!

فکر می کردم تنهایی یعنی

من

سکوت

پنجره های خاک گرفته

اتاق خالی از تو

نمیدانستم سنگینی اش بیشتر می شود در ازدحام آدم ها !

به دلم پناه می ‌برم

از شر تنهایی!

پای حرف‌ هایش می ‌نشینم

همه بوی سوختگی می ‌دهند

بوی سال ‌ها دوری

بوی تنهایی

کاش بودی

ای مرهم بی تابی من

تا باران عاشقانه نبارد

تا نبودن تو را به رخ دلم نکشد

دلم از نبودنت پر است

هر روز خاطراتم را الک میکنم

و جز دلتنگی تو چیزی برایم نمیماند

نه تو آمدی

نه فراموشی

خیالی نیست

من کوه میشوم و پای نبودن هایت میمانم

اما ای کاش میدانستی

بی تو تمام لحظاتم رنگ پاییزند

متن درباره تنهایی بعد از تو

دنیا بدهکار من است

تمام صبح‌هایی را

که ‌طعم تلخ چای را

تنهایی چشیدم

انگشتت را هر جای

نقشه خواستی بگذار

فرقی نمی‌کند

تنهایی من

عمیق‌ترین جای جهان است

و انگشتان تو

هیچ وقت به عمق فاجعه پی نخواهند برد

«لیلا کردبچه»

گاهی

آدم‌ها دلگیر و دلتنگ هستند

آرام با یک بغل تنهایی، کنج اتاق‌شان می‌خزند

گاهی

آدم‌ها

تا اطلاع ثانوی تعطیل هستند

لطفاً بعداً مزاحم شوید

همه در دنیا کسی را دارند برای خودشان:

خسرو و شیرین

لیلی و مجنون

ویس و رامین

تو و او

من و تنهایی

این روز‌ها در خودم به دنبال کلیک راست می‌گردم

تا از خودم یک copy بگیرم و کنار خودم paste کنم

شاید از این تنهایی خلاص شدم

تنهایی هر روز صبح

از خواب بیدارم می‌کند

مرا در آغوش می‌گیرد و می‌گوید

چیزی نیست عزیزم، خواب بد دیده‌ای

با هم چای می‌خوریم

درد دل می‌کنیم

و داریم در کنار هم بزرگ می‌شویم

خانه‌ام کوچک شده است برای تنهایی‌ام

آیینه تنها دوست مشترک ماست

آدم‌ها از آنچه که در آیینه می‌بینند، تنهاترند

تو رفته‌ای

و من از تنهایی

کک‌ام هم نمی‌گزد دیگر

حالا باز هم بگو دروغ گفتن بلد نیستی

همین تو

که حتى فکرش را هم نمی‌کنى‌

می‌توانى مرهم تنهایی یک نفر باشى

خودت را از او دریغ نکن

تــو هم تلخ بودی

تلــــخ درست مثل قطره‌های فلج اطفالی

که در کودکی به خوردم می‌دادند

غافل از اینکه این بار تلخی تــــو دلم را فلــــج کرد

به آینه نگاه می‌کنم بیست و هفت بار عکس خودم را قد می‌کشم!

و به اندازه‌ی بیست و هفت سال کوچکتر می‌شوم!

گریه‌ام می‌گیرد،گریه می‌کنم!

بزرگ که می‌شوم بغض تمام گریه‌هایم را می‌خورد….

چقدر زود بزرگ شدم….

مطالب مشابه: متن قلب شکسته ( جملات و اشعار غمگین و دلشکستگی )

متن درباره تنهایی بعد از تو

گرفته

جنگل تنهاییام را

درد در آغوش، بیا آتش بزن

قلب مرا از درد راحت کن …

چه رسم جالبی است !!!

محبتت را می‌گذارند پای احتیاجت …

صداقتت را می‌گذارند پای سادگیت …

سکوتت را می‌گذارند پای نفهمیت …

نگرانیت را می‌گذارند پای تنهاییت …

و وفاداریت را پای بی‌کسیت …

و آنقدر تکرار می‌کنند که خودت باورت می‌شود که تنهایی و بی کس و محتاج !!!

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا