متن درباره تابستان (جملات قشنگ درباره گرمای لذتبخش تابستان)
متن درباره تابستان را در روزنو آماده کردهایم. این متون زیبا درباره تابستان زیبا و آن گرمای لذتبخش خاص است که همه ما آن را تجربه کردهایم. اگر به دنبال چنین متونی هستید، در ادامه همراه ما باشید.

جملات خاص درباره فصل تابستان
گذشت تابستان
دگر بهار نیامد
و شهر شهر پریشیده
بی بهاران ماند
و دشت سوخته در انتظار باران ماند
امید معجزه یی ؟
نه
حمید مصدق
تابستان
فصل ِ برگِ توت و پیلهُ پروانه
فصل نامزد شدن یخ با آب
فصل خوابیدن روی بام
فصل دیدار کسی در آسمان
بی تعارف این دلم خیلی هوایت میکند
یادش بخیر
بچه که بودیم
در ظهر های دم کرده تابستان
کنار حوض چه شیطنت ها
چه آب بازی ها که نکردیم
انگار همه اش خواب و رویا بود
خورشید که طلوع میکند
پنجره دستان من
رو به تو باز میگردد
باغ سینه من
تنها یک گل سرخ دارد
که هر بامداد
به یاد تو باز و بسته میشود
یادت باشد
اینجا تابستان را هر روز تو آغاز میکنی …
در حضور تابستان
خورشید صمیمانه زمین را به آغوش می کشد
و برایش از قصه ی پرواز پرستو ها و آواز گنجشگ ها می گوید
مطالب مشابه: دلنوشته بهاری / متن، شعر و دلنوشته دلنشین بهاری

در هوای گرم تابستانی، خوردن یک نوشیدنی سرد یکی از واجبات است.
فکرش را بکن!
در آن هوای گرم، خودت را به خوردن یک نوشیدنی سرد دعوت کنی.
از این زیباتر هم می شود؟
از این لذت بخش تر هم ممکن است که اتفاق بیفتد؟
رها باش
در میانه عصر تابستان
که رنگ ها
زیر آفتاب می درخشند
و تو
آفتابی باش
به قامت تمام عصرهای تابستان
و به دل های مه گرفته ی سخت
بگو
بیایید
برایتان نور آورده ام
عکس نوشته درباره تابستان
چه با شکوه است،
آن هنگام که دختر تابستان
دامن لباس قرمز پرچینش را جمع میکند و مانند یک رویا محو میشود
تابستان از راه رسیده است
اما به راستی گرمای تابستان چه لطفی داشت اگر،
سرمای زمستان را حس نکرده بودیم
فصل تابستان همان فصلی است که دیگر
خبری از برف و باران های شدید و هوای سرد نیست
در عوض بادخ نک و گاهی گرما مهمانت می شود
تابستونه هوای پشت بام شب پر ستاره
به آدم میدهد عـمر دوبار
او زیباتر از هر سرزمین است
بهشت دنیوی گویند همین است.
تابستان از راه رسیده است
اما به راستی گرمای تابستان چه لطفی داشت اگر،
سرمای زمستان را حس نکرده بودیم.
تابستان فصل رقصیدن با خورشید است
در حالی که لباسی از جنس گل های وحشی پوشیده ای
و دو گیلاس از لاله گوشت آویزان است
ﮔﻔﺖ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ باد ﺑﺴﭙﺎﺭ
تابستان ﺍﺳﺖ …
باد همه را با خود میبرد
ﺳﭙﺮﺩﻡ …
ﺑﯿﺨﺒﺮ ﺍﺯ آﻧﮑﻪ تنها فصلش تابستان ﺑﻮﺩ…
تابستان رنگ و روی خاصی دارد
انگار از دیگر فصل های سال چیزی متفاوت تر دارد
رنگ، ظاهر، عطر خاص
انگار همه چیزش خاص است
یک روز تابستانی
با آسمان آبی بالای سرت
آفتاب درخشنده در هوایت
و یک دنیا عشق در دلت
کافیست تا بی خیال دغدغه های دنیا شوی
انسان به کندی تغییر می کند
به همان کندیای که بهار تبدیل به تابستان
و تابستان تبدیل به پاییز
و پاییز تبدیل به زمستان میشود
هرگز کسی نمیفهمد
در کدام لحظه بهار تبدیل به تابستان میشود
یک روز صبح از خواب بیدار میشویم
و حس میکنیم هوا گرم است
تابستان وقتی ما در «خواب» بودیم
فرا رسیده است
تابستون یعنی صدای
یخ تو لیوان شربت،
پیادهروی تو عصرای کشدار،
هندونه تو بعد ازظهر داغ مرداد،
تابستون یعنی خوابیدن رو پشت بوم
یعنی بیدار شدن زیر آسمون

متن قشنگ درباره تابستان
تابستان یعنی
پوست تیره تر
آب گرم تر
نوشیدنی ها خنک تر
صدای موسیقی بلندتر
شب ها طولانی تر
عشق زیباتر
بی شک
زندگی بهتر می شود
با تابستان
در بیابان، به فصل تابستان
چون ببارد به تشنه ای باران
گرچه یک لحظه زآن بیاساید
هم به آب اشتیاقش افزاید
می بیفزا ، چو شوقم افزودی
روی پنهان مکن ، چو بنمودی
تو مانند نسیمی خنک در یک بعد از ظهر کسالتبار تابستانی حسی خوشایند در من ایجاد میکنی.
تابستان من امسال طولانی شده است و نسیمی ندارد.
پیش من برگرد و هیجان و شادی را به من برگردان.
تابستان است و
لباس گرم به تن کردهام !
بخاری کنارم شعله میکشد
چای داغ احساسم را
سر میکشم … !!
فرقی نمیکند
هوای بیتو
همیشه سرد است!
ساحلی شنی،
دریایی آرام کـه از تابش خورشید برق می زند
درختان نخلی که همه جا دیده می شوند
نسیمی دل انگیز
دو صندلی آسانی فلزی با روکش گلدار
چتر بزرگی که صندلیها را زیر سایه خود گرفته است
در رویاهایم خودم و تـو را در این ساحل تصور میکنم
ای کاش رویایم این تابستان حقیقی شود.
مـن فکر میکنم قلبی از یخ داشتم
کـه هیچ تابستانی نمیتوانست
آن طور کـه تـو با یک نگاه شیرینت
همـه یخ هایش را ذوب کردی بر آن اثر گذارد
حالا مـن دیوانه وار
و با همه قلبم عاشقت هستم
هوای دونفره ؛
هیچوقت نفهمیدم کدام هواست!
آخر هوایِ تو ،
سر به هوا همیشه به سرم میزند…
فرقی هم نمیکند غروب بارانیِ پاییز باشد
یا لنگِ ظهر در دل تابستان!
شب سرد در چله یِ زمستان باشد
یا صبحِ روح انگیز بهار!
هوای من، به هوای تو همیشه دو نفره است.
شب به سپیده میماند
زمستان به تابستان
آب هم تشنه اش میشود
گاهی،
گویی،
تمامش چون خاکی ترک خورده،
در انتظارِ بوسههایِ توست
در انتظارِ بوسه هایِ باران...
مطالب مشابه: متن درباره زمستان زیبا؛ جملات عاشقانه توصیف فصل زمستان عاشقانه

جملات درباره گرمای تابستان
آری تابستان است فصل محبت من به تو
نگاه گرم من به تو
لذت بخش عرق شرم تو
هدیه تابستان عشق من به تو
….باز هم تابستان آمد
فصلی که جذابیتی برایم ندارد
منی که از تبار زمستانم
منی که سر انگشتانم از او معنا میگیرد
مرا با این فصل کسالت بار کاری نیست …
ظهر تابستان است
سایه ها می دانند که چه تابستانی است
سایه هایی بی لک
گوشه ای روشن و پاک
کودکان احساس! جای بازی اینجاست
زندگی خالی نیست
مهربانی هست ،
سیب هست ،
ایمان هست…
سهراب سپهری
برای من فصل ها
همیشه از چشمان تو شروع می شود
امروز که نگاهم کردی، فهمیدم
تابستان چقدر زود آمده است.
هیچ کاری در این دنیا
لذت بخش تر از مسافرت نیست
هیچ فصلی برای مسافرت
بهتر از تابستان نیست
هرچند که در این مسافرت
نمی توانم در کنارت باشم
ولی از صمیم قلب آرزو میکنم از آن لذت ببری
دلتنگی مـن از هم اکنون آغاز شده است.
باز تابستانه ی آن تن کبابم کرده است
تشنه ام، شهریور لبهات آبم کرده است
من همان انگور بد مستم که بوی موی تو
در مشام این شب وحشی شرابم کرده است.
آخر عمرت به سر رسید تابستان
بهاری دگر رسید تابستان
بگیر جان مرا ببر در آغوشت
خزان آمد و سر رسید تابستان…
فصل تابستان است
سایه ای می جویم
سایه ای پر الفت
کوچه ها گرم کلام
خانه ها گرم سخن
رسید ایام تابستان، دوباره مشت گل وا شد
هزاران راز پنهانی، به یک لبخند افشا شد..
قطار تابستان سریع السیر است
از بس که زود می گذرد
قدرش را بدان
و از قشنگی هایش بهره ببر
امروز
چقدر بوی زندگی می دهی
در این صبحی که
تازه تر از عطر بهار نارنج است!!!
از اتاقک شیشه ای عبور کن
بیا این سوی تر
آسمان به تو چشم دوخته است
آغاز تابستان است
دلت را پیوند بزن به بلندای البرز
بگذار ریشه هایت
در جشن آب و خاک برقصند
و دستهایت تا دل خورشید پیش برود
من به نور چیدنت را به تماشا نشسته ام..
وعده دادی همین تابستان، مردادی ترین روز و در کنار همان دریا
نمی دانم آدرس روزها را گم کردم یا آدرس دریا را یا شاید فصل ها را
که تو نیامدی!
وقتی تو نیامدی به آمد و شد فصل ها شک کرده ام
و من سال هاست …
و من سال هاست در گرم ترین تابستان ها هم کت پشمی می پوشم.

Every Summer has its own story
The exciting summer has brought fruits to the garden party and sprinkled the golden color on the ground.
هر تابستان قصه خودش را دارد
تابستان شورانگیز، میوه ها را به مهمانی باغ آورده و رنگ طلایی بر زمین پاشیده است.