غزل شماره ۶ از غزلیات حافظ

در این بخش سایت روزِنو غزل شماره ۶ از مجموعه غزلیات حافظ شیرازی را با معنی ساده آن قرار داده ایم.

درباره غزل شماره ۶ از غزلیات حافظ

غزل شماره ۶ حافظ با مطلع «به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟» آغاز می‌شود. این غزل شامل ابیاتی است که به زیبایی و لطافت سروده شده‌اند و مضامین عشق، راز و نیاز، و اخلاق نیکو را در بر می‌گیرند. در این غزل، حافظ از شاه می‌خواهد که به او التفات کند و از دشمنان پلید خود می‌نالد. در ادامه، غزل به مضامین عاشقانه می‌پردازد.

به عنوان مثال:

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟
که به شکر پادشاهی، ز نظر مران گدا را

این بیت نشان‌دهنده‌ی درخواست حافظ از شاه برای توجه به او و دوری از دشمنان است.

غزل شماره 6 از غزلیات حافظ

غزل شماره ۶

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را
به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را

معنی این غزل به زبان ساده

به ملازمانِ سلطان، که رساند این دعا را؟

که به شُکرِ پادشاهی، زِ نظر مَران گدا را

چه‌کسی این دعا را به ملازمان ِ سلطان می‌رساند که: به شکرانه‌یِ پادشاهی، گدارا از نظر ِ خودت مَران! در راه ِ شکرگزاری برای رسیدن به نعمتی، چیزی به فقرا می‌دهند.

ز رقیبِ دیوسیرت، به خدای خود پناهم

مَگَر آن شهابِ ثاقب مددی دهد، خدا را!

از دست ِ رقیب ِ شیطان صفت، به خدایِ خود پناه می‌بَرَم. مگر این که شهاب ِ ثاقب، به خاطر ِ خدا، کمکی کند. جمله به شکلی است که در برابر ِ رقیب ِ دیوسیرت و شیطان صفت عاجز است. و از او به خدا می‌پناهد (پناه می‌بَرَد). کاری از دست ِ او بر نمی‌آید! مگر این که همان‌طور که در قرآن نوشته که خدا شیطان‌ها را با شهاب ِ ثاقب می‌رانَد و عذاب می‌دهد، شهاب ِ ثاقب، محض ِ رضایِ خدا، این بار بیاید به کمک ِ شاعر و رقیب ِ شیطان‌صفت را بزند. 

مُژِه‌یِ سیاهت اَرْ کرد به خونِ ما اشارت،

ز فریبِ او بیندیش و غلط مکن، نگارا

نگارا! اگر مژه‌یِ سیاه ِ تو به تو توصیه کرد که خون ِ مرا بریزی؛ یا فرمان ِ قتل ِ ما را داد، از این واهمه کن که ممکن است تو را فریب بدهد. و کار ِ اشتباهی انجام نده! زِ فریب ِ او بیندیش: بترس که او فریب‌کار است؛ به این فکر کن که ممکن است که تو را با عشوه و مکر غافل کند. مبادا کار ِ اشتباهی کنی. 

دلِ عالمی بِسوزی چُو عِذار بَرفُروزی

تو از این چه سود داری، که نمی‌کنی مدارا؟

وقتی که چهره‌ات را برافروخته می‌کنی، دل ِ یک عالَم را می‌سوزی. مگر چه سودی از این کار می‌بری که مدارا نمی‌کنی؟ برافروخته کردن ِ رخسار، ناشی از خشم و غضب، یا دلبری و عشوه‌گری می‌تواند باشد. و برافروخته کردن به معنای شعله‌ور کردن، با سوزاندن ِ دل ِ مردم تناسب دارد. با آتش ِ رخساره‌ات، دل ِ عالَم را می‌سوزانی. دل‌سوخته، معنای عاشق هم می‌دهد. چهره‌یِ برافروخته‌یِ تو همه‌ی عالَمیان را عاشق و دل‌سوخته‌ی تو می‌کُنَد. و در مصراع ِ دوم، از معشوق می‌خواهد که با خلق ِ جهان مدارا کند و دل ِ ایشان را نسوزاند. و به طعنه می‌پرسد که مگر چه سودی عاید ِ تو می‌شود از سوختن ِ دل ِ خلق؟ نکُن!

همه‌شب در این اُمیدم که نسیم صبحگاهی،

به پیام آشنایان، بنوازد آشنا را

سرتاسر ِ شب (هر شب) امیدوار ام بر این امید که بویِ خوشی که از باد ِ ملایم ِ صبحگاهی می‌آید، با پیغامی آشنا (رایحه‌ئی که از یار می‌آید)، من (که آشنای او یَم) را نوازش کند. شاعران، باد ِ خوشی که می‌وزید را پیامی از یار می‌آوردند و باد ِ صبا را پیغام‌آور ِ یار؛ که از میان ِ گیسوان ِ او گذشته و عطر ِ خوش ِ زلف ِ یار را برای شاعر آورده‌است.

چه قیامت است، جانا، که به عاشقان نمودی؟

دل و جان فدای رویت، بنما عِذار ما را

این چه قیامت است که به عاشقان نشان دادی؟ ای دل و جان فدایِ رویِ تو، رخ بنما! چهره‌ات را به ما نشان بده! قیامت در لغت، برخاستن و ایستادن هم هست. شور و آشوب و غوغایی که در روز ِ رستاخیز به‌پا‌می‌خیزد نیز می‌تواند قیامت تلقّی شود. تصوّر کنید محبوبی را که چهره‌اش را پوشانده اما برمی‌خیزد و می‌ایستد یا را می‌رود. که قیامتی به عاشقان نموده است. و از او می‌خواهد که عذار و چهره‌ی خودش را نیز نشان دهد.

به خدا، که جرعه‌ای دِه تو به حافظ سحرخیز؛

که دعایِ صبحگاهی، اثری کند شما را

تو را به خدا سوگند می‌دهم که جرعه‌ئی (شراب، پیمانه‌یِ شراب یا یک جرعه شراب) در هنگام ِ صبح به حافظ ِ سحرخیز بده. (که او با نوشیدن ِ آن تو را دعا کنَد). که دعای هنگام ِ صبح که تاثیر ِ زیادی دارد، بر شما اثر خواهد کرد. دعایِ خیر ِ من به دنبال ِ شما خواهد بود. جرعه نوشی در شعر ِ حافظ در معنایِ نوشیدن ِ ته‌مانده‌یِ ممدوح و یار به هدف ِ ابراز ِ خاک‌ساری یا تبرُّک یا قصد ِ قربت یا رسیدن به آمال هم آمده.

غزل شماره 6 از غزلیات حافظ

تفسیر و تعبیر این غزل در فال حافظ شما

در کاری فرو مانده‌ای و نمی‌دانی به چه صورت آن را انجام دهی. مشکل کار تو در نزد کسی است که توان برخورد با او را نداری. سعی می‌کنی با پیغام و واسطه حل مشکل نمایی اما بدان هیچ‌کاری با واسطه درست نمی‌شود. به امید خدا حرکت کن و شخصاً در پی رفع مشکل و باز کردن گره برآ. همواره شکر خدا را بجای آور و یاد او را فراموش نکن. از دوستان ریاکار و دورویی که در اطرافت وجود دارند دوری کن. با دعا و توکل به خدا می‌توانی مشکلاتت را به راحتی پشت سر بگذاری. قصد رسیدن به دلربایی را داری که در این میدان باید رقیبی را از گود خارج کنی. هیچگاه از افکار شیطانی برای رسیدن به مقصود خود استفاده نکن و مراقب کسانی که در اطرافت هستند، باش مبادا دسیسه‌چینی کنند..

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا