شعر میلاد حضرت مهدی (ع) / مجموعه اشعار مولودی حضرت ولیعصر
شعر میلاد حضرت مهدی (ع) را در سایت ادبی روزنو برای شما دوستان قرار دادهایم. وی یگانه فرزند امام عسکری علیه السلام یازدهمین امام شیعیان است. امام زمان حضرت مهدی (عج) در سحرگاه نیمه شعبان ۲۵۵ ق در سامرّا چشم به جهان گشود و پس از پنج سال زندگی تحت سرپرستی پدر و مادر بزرگوارشان نرجس خاتون، در سال ۲۶۰ ق به دنبال شهادت حضرت عسکری علیه السلام ـ همچون حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام که در سنین کودکی عهده دار نبوّت شده بودند ـ در پنج سالگی منصب امامت شیعیان را عهده دار شدند. آن بزرگوار پس از سپری شدن دوران غیبت با تشکیل حکومت عدل جهانی احکام الهی را در سرتاسر زمین حاکمیت خواهد بخشید.

اشعار میلاد حضرت مهدی
این جشنها برای من «آقا» نمیشود
شب با چراغ عاریه، فردا نمیشود
خورشیدی و نگاه مرا میکنی سفید
می خواستم ببینمت؛ امّا نمیشود
شمشیرتان کجاست؟ بزن گردن مرا
وقتی که کور شد گرهی، وا نمیشود
یوسف! به شهر بی هنران وجه خویش را
عرضه مکن؛ که هیچ تقاضا نمیشود
اینجا، همه من اند؛ منِ بی خیالِ تو
اینجا کسی برای شما، ما نمیشود
آقا! جسارت است؛ ولی زودتر بیا
این کارها به صبر و مدارا نمیشود
تا چند فرسخی خودم، ایستاده ام
تا مرز یأس، تا به عدم، تا «نمی شود»
می پرسم از خودم: غزلی گفته ای؛ ولی
با این همه ردیف، چرا با «نمی شود»؟
دوستان هنگام بینایى شده
طلعت مهدى تماشایى شده
این امید هر نبى و هر ولی است
پاى تا سر، هم محمد، هم على است
این پسر چشم و چراغ فاطمه است
این گل امید باغ فاطمه است
شمع جمع عالمین است این پسر
طالب خون حسین است این پسر
این چراغ بزم در قلب شب است
این نوید انتقام زینب است
این امام عصر كل عصرهاست
صاحب نصر تمام نصرهاست
بردگان موسى به عالم آمده
مردگان عیساى مریم آمده
كیست مهدى كعبه جان همه
كیست مهدى آرزوى فاطمه
كیست مهدى همدمى نشناخته
خلق نادیده به او دل باخته
كیست مهدى نور انوار خدا
كیست مهدى انبیا را مقتدا
كیست مهدى یاور مظلومها
كیست مهدى حامى محرومها
كیست مهدى حجّت ثانى عشر
كیست مهدى منجى كل بشر
مطالب مشابه: متن تبریک میلاد امام زمان (ع) / متون و اشعار تبریک امام دوازدهم

عید نجات بشر آمد
حجّت ثانی عشر آمد
مهدی موعود
حجت معبود
عید میلادت مبارک
کرده جهان بوی خدا حس
از نفست ای گل نرگس
مسیح عالم
قبله آدم
عید میلادت مبارک
بر لب تو ذکر خداوند
بر لب زهرا گل لبخند
یوسف زهرا
امید دلها
عید میلادت مبارک
تو آرزوی شهدایی
منقتم خون خدایی
امید احمد
روح محمّد
عید میلادت مبارک
ای مه دلربای بابا
قرآن بخوان برای بابا
امام قرآن
تمام قرآن
عید میلادت مبارک
حیدر و احمد به تو نازند
آل محمّد به تو نازند
تو جان جانی
جان جهانی
عید میلادت مبارک
کعبه بود در انتظارت
حسین گشته بیقرارت
چشم سپاهت
بود به راهت
عید میلادت مبارک
شعرهای مولودی میلاد امام زمان
باران لحظههای پر از خشکـسالـیم!
احساس آبی غزل احتمالـیم!
در این اتاق یک،دو، سه متریم، دلخوشم
با رنگ آسمانی گلهای قالـیم
تا کی صدای آمدنت طول میکشد؟
پیغمبر قبیله! امام اهالـیم!
وقتی غروب میشود و گریه میکنی
آیا نمیشود به نگاهت بـمالـیم
دنبال ارتفاع خودم آمدم، اگر
اطراف گیوههای تو در این حوالـیم
ای رمز جدول همه “جمعه نامهها “
تنها جواب آینههای سوالیم!
یک روز هم اذان ترا پخش میکنند
از پشت بام حنجرههای بلالـیم
تو لهجه زبان خدایی و من ولی
از پایهریزهای زبانهای لالیم
حالا کنار چشم تو لکنت گرفتهام
من دوستدارمت تو بگو دوست داریم ؟
مطالب مشابه: متن تبریک نیمه شعبان ( اشعار و جملات تبریک نیمه شعبان )
چه بیقرار دلم میل سامرا کرده
خدا به حضرت نرگس پسر عطا کرده
حریم کوچک سرداب، عرش اعلا شد
نگار آمد و لبخندها شکوفا شد
سلام من به کسی که ز کاخ روم آمد
به ریسمان محبت اسیر آقا شد
خدا چه بخت بلندی به او عطا فرمود
ز راه دور رسید و عروس زهرا شد
عروس خانه غریب و امام خانه غریب
چقدر شادی این خانواده زیبا شد
نشسته یک پدری کنار گهواره
ترنم لب او نغمههای لالا شد
شهادتین به لبهای او چه دیدن داشت
در ابتدا جلواتش شبیه عیسی شد
همه ذخیره حق در میان گهواره است
عصا بدست نگهبان خانه موسی شد
صدا صدای رسول خداست میآید
طنین یارب او مثل پور لیلا شد
ستاره سحر خانواده سر زده است
خلاصه همه اهل بیت آمده است

عکس نوشته اشعار مولودی
عیـد است ولـی عیـد قیـام بشریت
در پرتــو میــلاد امـــام بشــریت
بـا دست کــرم ذات خداونـد تعـالی
زد سکــۀ اقبــال بــه نـام بشریت
از خم طهورا که خدا ساقی آن است
بـا دست خـدا پـر شده جام بشریت
امشب ببر ای باد صبا پیشتر از صبح
بـر سامـره پیـوسته سـلام بشـریت
عالم همـهجـا وادی طــور است ببینید!
در دست حسن مصحف نور است ببینید
خیزیـد همـه سـورۀ والشمس بخـوانید
گل در قـدم مهــدی موعــود فشـانید
از جـام شرابـی که خـدا ساقی آن است
پیوستــه بنوشیـد و بـه یـاران بچشانید
تنها نه فقط شب، شبِ مهدیست، بگویید
میــلاد ائمــه اسـت بدانیــد بدانیـــد
خیزیـد و ببندیــد همـه بار سفر را
محمل به سوی کعبۀ مقصود برانید
امشب خبری خوش به بنیفاطمه آمد
بـوی گـل نـرگس بـه مشام همه آمد
عیـد ملک و جـن و بشر باد مبارک
بـر شـانۀ خورشیـد قمـر باد مبارک
طوبـای امیـد همه خوبان جهـان را
در نیمـۀ ایــن مـاه ثمـر باد مبارک
آوای خدا میشنوم از لب مهدی
این زمزمـه بر مرغ سحر باد مبارک
پیغـام خـدا را برسانیــد بـه نرگس
کای مـادر فرخنده! پسر بـاد مبارک
ای خیل ملک پیش روی مادر مهدی
آییــد و بگردیـد بـه دور سـر مهدی
دیدید همه کعبۀ روح شهدا را
دیدید همه آینـۀ غیبنمـا را
دیدید همه بر سر دست حسن امشب
هنگام سحر صورت مصباح هـدی را
امشب همه بـار سفـر سامـره بستیم
داریم بـه دل شوق تماشـای خـدا را
از مرغ سحـر بـا گل لبخنـد بپرسید
کی دیده در آغوش سحر شمس ضحی را
یاران! شب عیـد آمده بیدار بمانید
باید همه از فاطمه عیدی بستانید
مطالب مشابه: شعر روز جوان ( مجموعه اشعار زیبا درباره روز جوان )
شعر مولودی امام مهدی
این جان جهان، جان جهان، جان جهان است
این روح روان، روح روان، روح روان است
این چارده آیینه جمال است به یک حسن
آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است
ایـن ختـم ائمــه اسـت بدانیـد بدانیــد
چونـان کــه نبی خاتـم پیغامبران است
گــر کفــر نبــاشد بگـذارید بگـــویم
چشمان خـدا بـر مـه رویش نگران است
هر لحظه پدر شیفتۀ تاب و تب اوست
ناخـورده لبن آیـۀ قرآن به لب اوست
این است که دادنـد امامـان خبرش را
داده است خدا مژدۀ فتـح و ظفرش را
تا آیـۀ قـرآن بـه لـبش بود، مـلایک
دیدنـد به لـب خنـدۀ شـوق پدرش را
ای کاش نبی بود که بوسد چو حسینش
تنها نه دهان بلکه ز پا تا به سرش را
جاءالحـق بـازوش کـه دیدیـد ببینید
نقش زهـقالبـاطل دست دگـرش را
این نور دل فاطمه فرزند حسین است
بر لعل لبانش گل لبخند حسین است
ای خلـق جهـان منتظر روز ظهورت!
پیوستـه زمـان منتظـر روز ظهـورت
هم در غم هجران تو پیران همه مردند
هم نسـل جـوان منتظر روز ظهورت
بلبل سر هر شاخـه غزلخـوان فراقت
گلهـای خـزان منتظـر روز ظهورت
تو یوسف گمگشتۀ اسلام چو یعقوب
بـا قـد کمـان منتظـر روز ظهـورت
یعقوب به ما مژده دهد آمدنت را
از مصر شنیدیم بوی پیرهنت را

ای دست خدا! دست خدا یار تـو باشد
بازآ که حـرم عـاشق دیـدار تـو باشد
بازآ که حسینبنعلی چشم به راه است
بازآی کــه عبـاس علمـدار تـو باشد
تو یوسف زهرایی و صد یوسف مصری
سردرگم و جان بر کف بازار تـو باشد
بازآی که هفتاد و دو سربـاز حسینی
دلباختــۀ مکتـب ایثــار تـو بــاشد
تو پاسخ فریـاد امـام شهدایی
تو منتقم خـون امام شهدایی
بازآی که آییـن پیمبـر بـه تـو نازد
بازآ که علـی، فاتح خیبـر به تو نازد
روزی که بگیری به کفت تیغ علی را
آن روز ببیننـد که حیـدر به تو نازد
روزی که ز قبر، آن دو نفر را تو درآری
حق است که صدیقۀ اطهر به تو نازد
آن روز ببیننـد همــه بـا گـل لبخند
بر شانـۀ بابا علـیاصغـر بـه تـو نازد
ای وسعت ملک ازلی محفل نورت
ما عیـد نداریـم مگـر روز ظهورت
از لالــۀ زخـم شهــدا خنـده برآید
کای منتظران! منتظران! منتَظَر آید
از چار طرف چشم گشاییـد به کعبه
تـا سوی حرم حجت ثانـیعشر آید
این یکهسواری که نهد روی به کعبه
مهدیست که از بهر نجات بشر آید
چشم همه روشن که به فرمان الهی
از پیــرهن یــوسف زهـرا خبـر آید
«میثم» چه نکو گفت تو را دوست که شاید
ایـن یار سفـر کـرده همیـن جمله بیاید