شعر میلاد امام رضا (ع) / شعرهای زیبا و ادبی مولودی امام هشتم
شعر میلاد امام رضا (ع) را در روزنو آماده کرده ایم. حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام (۱۴۸-۲۰۳ ق) فرزند امام کاظم (علیهالسلام)، امام هشتم شیعیان اثنی عشری است. مدت امامت ایشان ۲۰ سال است که همزمان بود با خلافت هارون الرشید، امین و مأمون عباسی. آن حضرت در سال ۲۰۰ هجری به اصرار و اجبار مأمون از مدینه راهی شهر «مرو» در خراسان محل خلافت این خلیفه عباسی شدند. مأمون حضرت رضا را مجبور به پذیرش عنوان ولایتعهدی کرد و سرانجام در سال ۲۰۳ هجری ایشان را با زهر مسموم نمود و به شهادت رساند.

اشعار مولودی امام رضا علیه السلام
خراسان در خراسان نور در جان تو میچرخد
مگر خورشید در چاک گریبان تو میچرخد؟
خراسان مُهر دریا میشود با گامهای تو
به دست ابرها تسبیح باران تو میچرخد
اگر شوق وصالت نیست در آیینهها، درها
چرا آیینه در آیینه، ایوان تو میچرخد
طواف عاشقان هم بر مدار چشمهای توست
سماع صوفیان هم گرد عرفان تو میچرخد
به سقّاخانه ات زیباست رقص کاسههای نور
در این پیمانه، آن پیمانه، پیمان تو میچرخد
بیابان در بیابان گرگ شد، هر کوه، صیّادی
چقدر آهوی زخمی در شبستان تو میچرخد
در این آدینه لبریز از آغاز گل، شاعر!
شروع تازهای در بیت پایان تو میچرخد
مطالب مشابه: متن تبریک میلاد امام رضا علیه السلام به همراه عکس نوشتههای زیبای مولودی

پرواز خواهم کرد سویت، پر که باشد
پر چونکه باشد می پرم باور که باشد
شاه و گدا فرقی نخواهد داشت این است
درک کریم از اینکه پشت در، که باشد
آری رضا گفتن مؤثر بوده برلب
تاثیر دارد خطبه بر منبر که باشد
مثل شراب از سرکه بودن ها گذشتیم
پای طلب معنی ندارد سر که باشد
دیگر نمی آیم من از باب الجوادت
روی لبم سوگند بر مادر که باشد
قم می شود دروازه ی مشهد یقینا
حرف برادر می شود خواهر که باشد
وقت وداع اینجا ضریحت را همیشه
شش گوشه می بینم دو چشمم تر که باشد
عکس نوشته اشعار میلاد امام رضا
بر گنبد تو ،دست توسّل مى زد
بر مصحف نام تو تفأّل مى زد
اینگونه شفاعت تو را حاجت داشت
“خورشید” كه سوى حرمت زل مى زد
آره تنهایى رو خیلى دوست دارم
مخصوصا وقتى تو مونسم باشى
اون روزى كه هیچكى نیست دور و برم
تو رو جون مادرت قسم، باشى
اگه قسمتم نشه حرم بیام
یه سلام عرض مى كنم از دور آقا
لحظه هاى آخرم منتظرم
مثل سلمانىِ نیشابور آقا
من با هیچى مثل رفت و آمد از
صحن سقاخونه حظ نمى كنم
یه دقیقه موندن تو حرم و
باهمه دنیا عوض نمى كنم
حرمت اینقده جاى خوب داره
كه یه گوشه ى مشخص ندارم
وقتى فكر و ذكر من امام رضاست
دیگه فرصت واسه هیچكس ندارم
همه لحظه هایى كه از عمر من
توى این حرم گذشتُ دوست دارم
كفشامم فهمیدن از بس اومدم
خیلى كفشدارى هشتُ دوست دارم
باز هم ناله و فریاد دلم می خواهد
هشتمین نور خداداد دلم می خواهد
شوق پابوسی شیرین به سرم افتاده
من اگر تیشه فرهاد دلم می خواهد
دست بر سینه، سلامی و سپس اذن دخول
گوشه صحن گوهر شاد دلم می خواهد
به امیدی که رضا ضامن من هم بشود
شده ام آهو و صیاد دلم می خواهد
همه با دست پر از سمت حرم می آیند
از همان که به همه داد، دلم می خواهد
از همان جنس نگاهی که در آن سلمانی
به سیه کاسه ای افتاد، دلم می خواهد
هر کجا رفته ام این درد مداوا نشده
چقدر پنجره فولاد دلم می خواهد
یا معین الضعفا ، جان جوادت مددی
که ز دستان تو امداد دلم می خواهد
شعرهای مولودی امام هشتم
پریشان واژه هایم را زگیسوی شما دارم
تمام شعر هایم را من از سوی شما دارم
ولا حول … برآن چشم و بر آن ابرو که من وزنِ
رباعی را فقط از این ترازوی شما دارم
تمام این غزلها را ضمانت میکنی آقا
که صید این مضامین را از آهوی شما دارم
قصیده قامتی و حاجی هر بیت تو هستم
که شرط حق مداری را من از کوی شما دارم
مربع گشت ترکیبم ز هر سو سجده ای واجب
قوافی قبلگاهی شد که از روی شما دارم
درِ عطر غزل افتاد و دل شد قطعه ای از عرش
وَ من این قطعه را از نام خوشبوی شما دارم
به هر مصرع دعا کردم به هر مصرع روا کردی
شبیه مثنوی حسی فرا روی شما دارم
اگرکه کربلا رفتم نجف یا سامرا دیدم
تمام روزی خود را من از سوی شما دارم
بر شانه های ضریحت تا می گذارم سرم را
انگار می گیری از من غوغای دور و برم را
حرفی ندارم به جز اشک نه حاجتی نه دعایی
دست شما می سپارم این چشم های ترم را
من از جوار کریمه از شهرِ بانو می آیم
آقا ! بگو می شناسم همسایه ی خواهرم را
عطرهوای رواقت ، آهنگ هر چلچراغ ات
نگذاشت باقی بماند بغضی که می آورم را
حتی اگر دانه ای هم گندم برایم نریزی
جایی ندارم بریزم جز صحن هایت پرم را
هربار مشهد می آیم انگار بار نخست است
هی ذوق دارم ببینم گلدسته های حرم را

اشعار زیبای امام رضا
مثل عشاقی که هر ساعت دم از او می زنند
در حرم آیینه ها بانگ هوالهو می زنند
روی یوسف ها کجا و روی سلطان رئوف
از قضا این بار با هم دلبران مو می زنند
بعد یک ساعت نشستن با تو دانای عرب
رومیان لبخند بر علم ارسطو می زنند
در صف میزان، کبوترهای مشهد می رسند
سنگ عفوت را به شاهین ترازو می زنند
فرشبافان در پی کسب ضمانت نامه ات
نقشهی قالیچه ها را طرح آهو می زنند
وه چه تصویری ست هر شب آبشاران بهشت
روبروی حوض گوهرشاد زانو می زنند
هر سحر کوه گناهان را که می ریزد زمین
خادمانت از حیاط صحن جارو می زنند
خسته از درهای بسته دست های نا امید
عاقبت بر پنجره فولاد تو رو می زنند
حسن اطفی
مطالب مشابه: اشعار امام رضا (ع) و گلچین شعر مذهبی در وصف امام هشتم

شب بود و شور بود و سلام فرشته ها
از عرش تا به فرش، قیام فرشته ها
باران شوق بود و امام فرشته ها
شب بود و گرم سجده تمام فرشته ها
قلب فرشته ها پر عطر خدا شده
امشب خدا اسیر نگاه رضا شده
موج کرم به اوج تلاطم رسیده است
ناز و نماز و شوق و تبسم رسیده است
داوود عاشقی به ترنم رسیده است
کعبه کجاست؟ قبلهی هفتم رسیده است
گویی خدا تمامی خود را کشیده است
پیش از ازل که روی رضا را کشیده است
موسی گدای خانه ی موسای مرتضی ست
عیسی دخیل جلوه ی سینای مرتضی ست
امشب شب تبسم زهرای مرتضی ست
آئینه ی شکوه سراپای مرتضی ست
گیرم بهشت مست می حوض کوثر است
فواره های صحن رضا دیدنی تر است
هر پنجه ای که شانه ی گیسو نمی شود
هر قبله ای که گوشه ی ابرو نمی شود
هر جذبه ای که عکس هوالهو نمی شود
هر دلبری که ضامن آهو نمی شود
پا می نهد به بال ملک هرکه یاد اوست
تا جبرئیل خادم باب الجواد اوست
زلفی گشوده و دل شیدا نمانده است
در ازدحام، جای تماشا نمانده است
مجنون که هیچ، رونق لیلا نمانده است
سر را بریدهاند، زلیخا نمانده است
باغ بهشت کاشی گلدسته های اوست
عباس دل سپردهی دارالشفای اوست
در برکه ها تموج دریایی اش ببین
در آسمان شکوه اهورایی اش ببین
در قلب طوس سفرهی زهرایی اش ببین
خانه به خانه سایه ی آقایی اش ببین
خورشید اگر نگاه به ایوان طلا کند
باید غبار گردد و کارش رها کند
نقاره می زنند مسیحی شفا گرفت
نقاره می زنند خلیلی عطا گرفت
نقاره می زنند کلیمی بها گرفت
یوسف دوباره سرمه ز پایین پا گرفت
با دست های لطف تو آزاد می شویم
وقتی دخیل پنجره فولاد می شویم
با گوشه چشم، تا که نگاهی به ما کنی
کار هزار معجزه و کیمیا کنی
مشکل بهانه است که ما را صدا کنی
تا کاسه های خالی ما را طلا کنی
جز گوشه های صحن تو آقا کجا روم
کی با کبوتران حرم کربلا روم؟
حسن لطفی