شعر عید سعید قربان / اشعار مناسبتی زیبا ویژه عید سعید قربان

شعر عید سعید قربان را در روزنو قرار داده‌ایم. در منابع دینی اعمالی برای شب و روز عید قربان ذکر شده که شب‌زنده‌داری،زیارت امام حسین(ع)، غسل، دعای ندبه و نماز عید قربان از جمله آن‌هاست. روزه گرفتن در این روز حرام است. عید قربان در کشورهای اسلامی، تعطیل رسمی بوده و مسلمانان در این روز به برگزاری جشن می‌پردازند.

شعر عید سعید قربان / اشعار مناسبتی زیبا ویژه عید سعید قربان

اشعار زیبای عید سعید قربان

بندگی کن تاکه سلطانت کنند

تن رها کن تا همه جانت کنند

سر بنه در کف، برو در کوى دوست

تا چو اسماعیل، قربانت کنند

بگذر از فرزند و مال و جان خویش

تا خلیل الله دورانت کنند

عید قربان زنده دارد یاد قربان گشتگان را

پاسداران و اسیران و به خون آغشتگان را

خیز و در این عید قربان سوی قربانگاه رو کن

معنی بیت و حرم را در شهادت جست‌وجو کن…

ای عزیزان، به شما هدیه ز یزدان آمد

عید فرخنده و نورانی قربان آمد

حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبول

رحمت واسعه حضرت سبحان آمد

عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم

آفتابی به شب ظلمت انسان آمد

جمله دل ها چو کویری ست پر از فصل عطش

بر کویر دل ما، نعمت باران آمد

خاک می سوخت در اندوه عطش با حسرت

نقش در سینه این خاک، گلستان آمد

امر شد تا که به قربانی اسماعیلش

آن خلیلی که پذیرفته ز رحمان آمد

امتحان داد به خوبی به خدا، ابراهیم

جای آن ذبح عظیمی که به قربان آمد

آن حسینی که ز حجّ رفت سوی کرب و بلا

به خدا بهر سرافرازیِ قرآن آمد

عید قربان آمده ای دوستان شادی کنید

یادی از پیغمبر توحید و آزادی کنید

او که در راه خدا از مال و فرزندش گذشت

با تبر بت های جهل و خودپرستی را شکست

بنده ی پاک خدا و پیرو الله شد

نامش ابراهیم بود اما خلیل الله شد

مطالب مشابه: عکس نوشته عید سعید قربان (۲۰ عکس بسیار زیبا)

اشعار زیبای عید سعید قربان

عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم

آفتابی به شب ظلمت انسان آمد

جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش

بر کویر دل ما نعمت باران آمد

کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست

مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست

به هرکه می‌نگرم در لباس احرامش

دلش به جانب کعبه‌ست، رو به سوی خداست

عید قربان مبارک

عید سعید قربان ز اعیاد مسلمین است

دلهای ما در این روز شاد از سرور دین است

خیل خلیلیان را این موهبت مبارک

محبوس گشته ابلیس مأیوس در کمین است

از بارگاه ایزد قوچ بهشتی آمد

گُل بر منا بپاشید جبریل در زمین است

والعادیاتِ ضبحاً فالموریات قَدحا

آن یار بت شکن را الطاف حق معین است

پیغام عید اَضحا بر پیروان طاها

با جان و دل اطاعت از ربّ العالمین است

تصویر آن منا را بر کربلا کشیدند

چون وعده با خلیل و قربانی از حسین است

آداب حجّ اکبر با کربلا قبول است

آن کعبه قدس دوّم این کعبه بی قرین است

عکس نوشته اشعار عید سعید قربان

عید است و زمان ذوب ایمان شدن است

در راه خدا ذبیح و قربان شدن است

از صحن و حریم کربلا تا به منا

جان شیفته فدای جانان شدن است

بر پیکر عالم وجود جان آمد

صد شکر که امتحان به پایان آمد

از لطف خداوند خلیل الرحمن

یک عید بزرگ به نام قربان آمد

عید قربان شده و در عوض قربانی

ما به قربان تو رفتیم اما عبدالله

عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم

آفتابی به شب ظلمت انسان آمد

جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش

بر کویر دل ما نعمت باران آمد

خوشا آنان که با حق آشنایند

مطیع محض فرمان خدایند

چو ابراهیم اسماعیل خود را

فدای امرِ الله می نمایند

خلیلا عید قربانت مبارک

قبول امر و فرمانت مبارک

خدایا ،قبله ام ، سجاده ام حرف دلم آخر تویی تو

خدایا معبد ومعبود دنیا و سر شوریده ام آخر تویی تو

عید بر شما مبارک

عید قربان آمد و عیدم شده چشمان تو

ای به قربان نگاهت، جان من قربان تو…

خواهی که تو را کعبه کند استقبال

مایی و منی را به منا قربان کن

مولوی

خوشا «ذی‌الحجه» روز عید قربان

شروع داستان عشق و ایمان

خواهی که تو را کعبه کند استقبال

مایی و منی را به منا قربان کن…

در وصف تو ای گل مرا جانی است

یادم امد گذر از نفس نشانی هست

به وقت سرور و مستی ات، سالها

در عید سعید قربان شادمانی هست

عکس نوشته اشعار عید سعید قربان

شعرهای مناسبتی عید سعید قربان

چه عیدی؟ خوبتر از عید قربان

چه روزی؟ روز عترت روز قرآن

خوشا آنان که با حق آشنایند

مطیع محض فرمان خدایند

چو ابراهیم اسماعیل خود را

فدای امرِ الله می نمایند

عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم

همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم

عید قربان است و بهتر نیست زین عیدی مرا

در چنین عیدی دل و جانم به قربان تو باد

از جمادى مُردم و نامى شدم

وز نما مُردم، به حيوان بر زدم‏

مُردم از حيوانى و آدم شدم

پس چه ترسم؟ كى ز مُردن كم شدم؟

حملة ديگر بميرم از بشر

تا برآرم از ملايك پرّ و سر

وز مَلَك هم بايدم جَستن ز جو

«كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِك إِلَّا وَجْهُهُ»‏

بار ديگر از مَلَك قُربان شوم

آنچه اندر وَهْم نآيد آن شوم‏

نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه ؟

نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یانه ؟

برای طوف کویت جامه احرام بر بستم

گدای دوره گرد گوشه خوانت شوم یانه ؟…

شعر بلند عید سعید قربان

عید قربان گرچه آیین خلیل آزر است

ملت اسلام را امروز زیب و زیور است

حبّذا عیدی که سرخ از خون قربانی او

گونه اسلام و روی ملت پیغمبر است

حبّذا روزی که ابراهیم را در کوی دوست

ذبح اسماعیل از یک گوسفند آسان‎تر است

حاجیان از جان چنان بوسند آن سنگ سیاه

خانه حق را که گویی خال روی دلبر است

سالی ار یک حج بود مر حاجیان را در حجاز

در خراسان خلق را هر روزه حجّ اکبر است

خانه حق را اگر خواهی بپو راه حجاز

ور بخواهی صاحب آن خانه در این کشور است

اندرین عیدی که ملت را همه فرّ و بها

از نو آیین سنّت پاک خلیل آزر است

سعی تو مشکور باد و حجّ تو مبرور باد

در حریمی کز شرافت کعبه را تاج سر است

شاعر :آقای صبوری

مطالب مشابه: عکس پروفایل عید غدیرخم ( ۲۲ عکس نوشته تبریک عید غدیر خم)

شعر بلند عید سعید قربان

ندا آمد که، ابراهیم، بشتاب

رسیده فرصت تعبیر آن خواب

به شوق جذبه عشق خداوند

برآ، از آب و رنگ مهر فرزند

اگر این شعله در پا تا سرت هست

کنون، یک امتحان دیگرت هست

مهیا شو طناب و تیغ بردار

رسالت را به دست عشق بسپار

صدا کن حلق اسماعیل خود را

به قربانگه ببر هابیل خود را

منای دوست قربانی پسندد

تو را آن سان که می دانی، پسندد

خلیل ما! رضای ما در این است

عبودیت به تسلیم و یقین است

ببین بر قد و بالای جوانت

مگر، نیکو برآید امتحانت

نفس در سینه افتاد از شماره

ملائک اشک ریزان در نظاره

پدر می بُرد فرزندش به مقتل

که امر دوست را سازد مسجّل

پدر آمیزه ای از اشک و لبخند

پسر تسلیم فرمان خداوند

منا بود و ذبیح و شوق تسلیم

ندا پیچید در جانِ براهیم

خلیلا عید قربانت مبارک

قبول امر و فرمانت مبارک

پذیرفتیم این قربانی ات را

پسندیدیم سرگردانی ات را

بر این ذبح عظیمت آفرین باد

شکوه عشق و تسلیمت چنین باد

خلیل الله ای معنای توحید

کنون تیغت گلوی نفس بُبرید

کنار خیمه هاجر در تب و تاب

که یا رب این دل شوریده دریاب

گلم اینک به دست باغبان است

مرا این فصل سبز امتحان است

اگرچه مادری درد آشنایم

خداوندا به تقدیرت رضایم

اگرچه می تپد در سینه ام دل

اگرچه امتحانم هست مشکل

خداوندا دلم آرام گردان

مده صبر مرا در دست شیطان

خدای عشق مزد عاشقی داد

برای دوست قربانی فرستاد

موحّد جز خدا در جان نبیند

در این آیینه جز جانان نبیند

شاعر:موحد

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا