شعر شب قدر ( مجموعه اشعار زیبای شب قدر به همراه عکس نوشته )

شعر شب قدر را در سایت ادبی روزنو قرار داده‌ایم. شب قدر یا لیلة القدر، شبی باارزش و پرفضیلت نزد مسلمانان و شب نزول قرآن و شب مقدرشدن امور انسان‌ها است. این شب با فضیلت‌ترین شب سال است که با امور مهم و با عظمتی همانند نزولِ اجمالی قرآن، پیدایش افاضات باطنی و فضای خاصّ معنوی، تقدیر و تعیین سرنوشت‌ها، تدبیر و برنامه‌ریزی‌های جدید و نزول جبرئیل و فرشته‌ها همراه است و شب نزول رحمت الهی و آمرزش گناهان بوده و در آن شب، فرشتگان بر زمین فرود می‌آیند. طبق برخی از روایات شیعه، مقدرات انسان‌ها به امام زمان (علیه‌السلام) عرضه می‌شود.

شعر شب قدر ( مجموعه اشعار زیبای شب قدر به همراه عکس نوشته )

اشعار ویژه شب قدر

یک بار اگر که با تو شبم سر شود بس است

یا خاک پای حضرتت این سر شود بس است

احیا گرفته ام که تو احیا کنی مرا

قدرم اگر که با تو مقدر شود بس است

خیری ندیده ام من از عمری که بی تو رفت

عمرم اگر به دیدنت آخر شود بس است

اندازه چکیدن یک قطره اشک هم

محض فراق، چشمم اگر تر شود بس است

نه من که روزه های همه روزگار با

یک روز، روزه تو برابر شود بس است

امشب مرا به خاطر جدت علی ببخش

آقا که راضی از دل نوکر شود بس است

محمدعلی بیابانی

سفره باز است، بیایید، غذا آماده است

هر کجا صحبت توبه است، خدا آماده است

شهر را با خبر از سفره احسان سازید

آن کریمی که کشد ناز گدا، آماده است

خوب یا بد همه آیید که دعوت شده ایم

که در این بزم برای همه، جا آماده است

قبل از آنی که دهان باز کند هر بیمار

پیش رویش همه اسباب دوا آماده است

پر پروازی عنایت شده بالی بزنیم

اهل عصیان به کجایید؟ هوا آماده است

چه شود این سحر جمعه بگوید زهرا:

که برات سفر کرب و بلا آماده است

رسول زاده

مطلب مشابه: متن و جملات شب قدر به همراه عکس نوشته و اشعار زیبای لَیلَةُ القَدر

اشعار ویژه شب قدر

مشتق شده ماه از جبین، در شب قدر

خورشید به خون نشسته بین در شب قدر

زخم است به سر گرفته جای قرآن

تقدیر علی ست این چنین در شب قدر

سید مهدی حسینی

ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتم

جان سپردم آن قدر، تا جان خود را یافتم

سوره  اخلاص را می خواستم پیدا کنم

لای شب بوها، شبی، قرآن خود را یافتم.

یک شب «قدر» آسمان گل کرد در آیینه ام

ذکر «یا منّان» و «یا رحمان» خود را یافتم

ذکر می گفتم ولی حالی پریشان داشتم

در شب «الغوث ها» درمان خود را یافتم

شانه ام لرزید و برپا شد قیامت در دلم

تا به سر قرآن گرفتم، جان خود را یافتم

تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی

شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی

لیلة القدر عزیزی ست بیا دل بتکانیم

راستی روزه مگر چیست؟ همین خانه تکانی

ماه کنعان! ندهد سلطنت مصر فریبت

تو چرا مثل پدر نیستی ای یوسف ثانی؟

نیست تقصیر عصا، معجزه  موسوی ات نیست

کاش می شد که شعیبت بپذیرد به شبانی

بی نشانان زمین، زنده به گوران زمانیم

همه همسایه  مرگیم، همین است نشانی

علیرضا قزوه

عکس نوشته اشعار شب قدر

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر کزین تازه براتم دادند

در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن

سر خوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود

شب قدر است و طی شد نامه هجر

سلام فیه حتی مطلع الفجر

آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است

یارب این تأثیر دولت از کدامین کوکب است

تعجیل کن بیا که شب قدر می رسد

احیاء چه با دهان شما مزّه می دهد

ای کاش تو اقامه کنی این نماز عید

قد قامت و اذان شما مزّه می دهد

لیلة القدر، کدامین شب این ماه خداست؟

چه شبی برتر از آن است، خدا می داند

هر شبی توبه کنیم از گنه و پاک شویم

لیلة القدر، همان است، خدا می داند

شعر بلند شب قدر

روزه هایم اگرچه معیوب است

رمضان است و حال من خوب است

رمضان است و من زلالم باز

صاحب روزی حلالم باز

می زند موج بی کران در من

پهنه در پهنه آسمان در من

چشم هایم ندیدنی را دید

رمضان است و من پر از خورشید

الفتی پاک با سحر دارم

تشنهٔ لحظه های افطارم

رمضان است و گفتنم هوس است

«راز از تو شنفتنم هوس است»

از تو ای با من آشنا! از تو

از تو ای مهربان خدا! از تو

ای خدایی که جود آوردی

از عدم در وجود آوردی

ای خدایی که هستی ام دادی

حرمت حق پرستی ام دادی

ای سؤالِ مرا همیشه جواب

ای سبب! ای مسبِّب! ای اسباب!

پیش پایم همیشه روشن باش

با توام من، تو نیز با من باش

در نگاهم، گناه می جوشد

تو نپوشی کسی نمی پوشد

با من ای مهربان، مدارا کن

گره از کار بسته ام وا کن

رمضان است و ماه نیمهٔ بدر

شب تقسیم زندگی، شب قدر

شب قدر است و من همان تنها

دورم از هی هی و هیاهوها

نیست قرآن برابرم امشب

دست مولاست بر سرم امشب

ای خدای بزرگ بنده نواز

خالق لحظه های راز و نیاز

می چکد شور تو در آوایم

می زنی موج در دعاهایم

شب قدر است و می کنی تقسیم

برسان سهم دوستان یتیم

سهم من چیست؟ بندگی کردن

پاک و پاکیزه زندگی کردن

بار من ای یگانه سنگین است

سبُکم کن که سهمِ من این است

شب اِحیا تو با منی، آری

من بخوابم اگر، تو بیداری

لطف داری به دست کوتاهم

می دهی آنچه را که می خواهم

ای خدا ای خدای پنهان، فاش

هم در اینجا تو را ببینم کاش

تا بمیرم زلال و دل بیدار

مرگ من را به دست من بسپار

بسپارش به من به آگاهی

تا بمیرم چنان که می خواهی

بعد یک عمر خون دل خوردن

مطّلع کن مرا شب مردن

ای خدا، ای خدای نومیدان

زندهٔ تا همیشه جاویدان

ای سزاوار گریه و خنده

مهربانِ هماره بخشنده

پاکبازم اگرچه گم راهم

از تو غیر از تو را نمی خواهم

بار تشویش از دلم بردار

وَ قِنا ربّنا عذاب النّار

شب قدر است و من چنین بی تاب

اِفتَتِح یا مفتّح الابواب

مرتضی امیری اسفندقه

مطلب مشابه: متن تبریک ماه رمضان به دوستان به همراه عکس نوشته زیبای ماه رمضان

شعر بلند شب قدر

آقا نصیب من کن، چشمان تر شب قدر

لطفی کن و دوباره، من را بخر شب قدر

نفسم مرا زمین زد، شرمنده ام شدم بد

حالا رسیده ام باز، بی بال و پر شب قدر

بین همه گداها، آقا ببین که هستم

بیچاره و فقیر و، درمانده تر شب قدر

دیدی که در گناه و، غفلت گذشته عمرم

اما زدی صدایم، بار دگر شب قدر

بی سر پناه هستم، آقا بگیر دستم

نگْذار که بمانم، در پشت در شب قدر

آقا بیا و بنْویس، روزیِ نوکرت را

اهل دعا و گریه، در هر سحر شب قدر

حتما نگاه کرده، حیدر به حال زارم

چون آمدم بگیرم، قران به سر شب قدر

دلتنگ و بیقرارم، باز التماس دارم

پایینِ پای ارباب، من را ببر شب قدر

روح الله پیدایی

میان بندگانت بدتر از من نیست تنها من!

تو دستم را گرفتی و اسیر دستِ دنیا من

گنهکارم؛ به تاثیرِ دعاهایم امیدی نیست

گمانم فاصله افتاده از درگاهِ تو، تا من

تو در دستانِ پینه بسته، در اشک یتیمان و

به دنبالِ تو می گردم چرا عمریست اینجا من؟!

چه برکت دادی و شد سفره ام رنگین و رنگین تر

ندانستم اگر چه حرمتِ نان و نمک را من

به جایِ آبرو ریزی همیشه آبرو دادی

فقط شرمنده ام کردی! نمی دانم که آیا من

تو را آن گونه که باید عبادت کرده ام یا نه!

مبادا بندگی کرده ست جنّ و إنس، إلّا من

پُر از خوف و رجایم، کار دستم داده عصیانم

چه محتاجم به غفرانِ تو بیش از پیش ترها من

شبِ قدر است و بیمارِ گناهم؛ گوشۂ چشمی

تویی «نِعمَ الطّبیب» و سخت محتاجِ مداوا من

إلهی لاتؤدّبنی نبینم خشم و قهرت را

عذابم کن ولی یک لحظه سرسنگین نشو با من!

مرضیه عاطفی

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا