شعر سیزده بدر ( مجموعه اشعار زیبای سیزده بدر و روز طبیعت )

شعر سیزده بدر را در روزنو آماده کرده‌ایم. سیزده بدر سیزدهمین روز فروردین ماه و از جشن های نوروزی است. در تقویم‌های رسمی ایران این روز (سیزده بدر) روز طبیعت نامگذاری شده‌است و از تعطیلات رسمی است.برخی بر این باورند که در روز سیزده بدر باید برای راندن نحسی از خانه بیرون روند و نحسی را در طبیعت به در کنند. بعد از سیزده به در، جشن های نوروزی پایان می پذیرد.

شعر سیزده بدر ( مجموعه اشعار زیبای سیزده بدر و روز طبیعت )

اشعار قشنگ سیزده بدر

آمیخته شد نگاه من با نوروز

با هر گل این بهار آتش افروز

تا سال دگر دست به دستت باشم

صد سبزه گره زدم به یادت امروز

باور نکنید

هر چه را که من می گویم:

بابا آب داد

بابا نان داد!

این تنها دروغی بود در خاطره بهار

از یک پدر در به در

که من تا انتهای افق

به روز سیزده بدر

بلد بودم

آرزوهایت را

به دلم گره بزن

نکند دیر بیایی و

سیزده بدر شود

سیزده بار اگر جان بستانی از من

باز تا زنده شوم با تو گره خواهم خورد

مطالب مشابه: متن عاشقانه تبریک سیزده بدر / جملات و اشعار عاشقانه تبریک سیزده به در

اشعار قشنگ سیزده بدر

پا بر سرت گذاشت

نگارم به سیزده

خوش باش

سبزه‌یِ سیزده را

هر که به فالی گره زد

من گره می‌زنم اقبال ” تو” را

بر دل خویش.

عکس نوشته اشعار سیزده بدر

سیزده روز از این سال گذشت اما من

همچنان منتظر لحظه تحویل توام.

سبزه رو از سفره بگیر

ماهی را با خودت بیار

وقتشه بیرون بزنیم

سیزدهمین روز بهار

اگه سیزده بدر هر سال تو آرزوی من بودی

امسال خودم آرزوی خودمم

تو منو آرزو کن

عید است و زمین تـازه مسلمان شده است

از بـرکت عشـــق، دلـم گلستان شده است

گـر سیـزده عیـد گـره زنی سبــزی را

بخــت تــــو بلنــد و درد درمان شده است

سیزده بدر است و من هوایی شده ام!

احیاگر سنت خدایی شده ام!

گر قافیه را باخته باشم، نه عجب!

مثنی و ثلاث و رباعی شده ام

عید آمد و تمام شد

سیزده بدر شروع شد

گره زدم سبزه را

بهار به دیدن او

رفت و گرفت سبزه را

سبزه به دست بهار

با شوق دیدار آب

در آب رود رها شد

سیزده تون بدر شد

سیزده بدرتون مبارک

جامه های عید را به تن کنید

سیزده ز سر برون کنید

لحظه های شوم قرن سیزده، از این سرا برون کنید

سیزده بدر کنید

سیزده، هزار تکه می شود به دست تو

خنده سر کنید

سیزده هزار مرتبه دعا کنید

سال، سال مرگ لشگر غم است

جامه نو کنید

سیزده از این سرا به در کنید…

همه می روند به باغ، سیـزده به در کنند

از بد و آفت و شر، به صحت گـذر کنند !

چون که از نگاهشان، نحس و نامبارک است

سیـزده! و باید از، این عدد حذر کنند !

سیزده مثل من است! بدشگون و بدبیار

بی گناه به چشم بـد، سوی او نظر کنند !

من و این عدد فقط، جـرممان بخت بـد است

تا که می رسند به ما، فکر بـد به سر کنند !

وای از این خیال بد، که به ناروا بـرند

هرچه و هرکه بـود، ریشه اش تـبر کنند

من همان ماهیگیر پیرم

همان که هر روزش مثل دیروز

و فردایش تهی تر از امروز…

امروز دل به دریا می زنم

امروز موج های سوار بر طوفان

را به هم گره می زنم

تا نحسی سیزده به در شود

عجب توهم پر از دردی

سبز بودن…

سفره خالی خانه…

بر من نهیب می زند

هوسی است سیزده بدر

تمامش کن…

عکس نوشته اشعار سیزده بدر

اشعار تبریک سیزده بدر

و من همچنان موجها را

به هم گره می زنم…

شاید حصاری شوند

برای رسیدن به

آرزوهای دور دستم

آرزوهای محالم

آرزویم به بلندی دیوار چین…

نه…

آرزویم به وسعت خزر و خلیج فارسم…

نه…

آرزویم تنها به آن

وارونه های ذهن من

آمدی نحسی سیزده را به در کنی

آمدی نحسی‌ات را در میان ما خوش یُمن کنی

پس با کفش‌هایت روی پشت من نیا

پاهایت را با آب و گلابی بشور

نمی‌خواهم پاهای بودارت را روی پشتم حس کنم

به کنار نحر آب آمدی

یادت باشد، آب را گل نکنی

اینجا ماهی ای برای صید نیست

از چشمه‌های زلال و پاک

آب جویبار به اینجا رسیده است

در کنارش لحظه‌ای بنشین و به صدای بی کلام موسیقی آب گوش کن

گوش‌هایت را بازکن و چشم‌هایت را به روی

گوشه ی دلتنگ این اتاق؛

سبزه را به بغض ماهی ها گره زده ام

هر اتفاقی هم که بیفتد

سیزده را به در نمیکنم

میترسم بیایی و خانه نباشم…

شاعر که شدم

سیم های سه تارم را

به سبزه های سبز سیزده گره میزنم

و آرزو میکنم

آهنگ پاک صدای تو را بشنوم

شاید که شاعری

تنها راه رسیدن به دیار رویا

و کوچه های خیس کودکی باشد

بهار

نرسیده تمام می شود

وقتی،

“نبودنت”

نحسی ِسیزده است.

سیزده بدر که می رسه

نوبت عاشق شدنه

نوبت آش رشته و

سبزه به آب سپردنه

قرار نانوشته ای

با بوسه های تب زده

بادبادکای رنگی و

سبزه های گرده زده

هنوز به گوشم می رسه

صدای تو با عشق و تب

صدای دخترای شهر

تو خنده های نیمه شب

این سبزه چو من عاشق زاری بوده ست

در حسرت وصلت نگاری بوده ست

بر وی گره کور اگر می‌بینی …

زان روست که دائم به خماری بوده ست!

باز هم امسال (سیزده بدر)

من به دنبال گره ای هستم به سبزه ای…

در این روز …

سبزه ای پر رنگ با گره هایی زیاد از دستان همان دخترک شرقی پا لخت…

آن دخترکی که لب پای رودخانه احساسم…

رو به سوی من ایستاده بود…

و آرامش وجودم را با حضورش به هم زد و رفت.

منم زخمی دلتنگی در این سیزده بدر

همچو مجنون بی لیلا، هر کو در به در

این غم جانسوز عشقت نازنین

ندانم کی زمان، آید به پایانش دگر

و تو

می روی

بی من

که گره بزنی

سبزه ی تمام خاطره هامان را

و دور کنی از خودت

تمام مرا

سیزده فرصت خوبی است

برای دور کردن نحسی

شاید هم حق داری

گره بزن تمام خاطره هامان را

شاید سال خوبی باشد

برایت

بی من…

باز سیزده شد و

روی ماه چهاردهت

پیدا نیست!

حالا که احساس سبز ما

به هم گره خورده

دیگر چه فرقی میکند

سیزده بدر باشد یا روزهای دیگر

مطالب مشابه: متن تبریک سیزده بدر  ( پیام‌های قشنگ و زیبای تبریک جشن سیزده بدر )

اشعار تبریک سیزده بدر

بعد از تو سالهاست زندگی نحس است

چگونه سیزده را به در بکنم؟!

من سالهاست سبزه ای گره نزدم

شرم بر من

بعد از تو آرزویی اگر بکنم

صفای سیزده بدر

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز

من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام

جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم

منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی

هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم

پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت

پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا