شعر درباره محرم (مجموعه اشعار بلند و کوتاه درباره ماه محرم)

مجموعه اشعار بلند و کوتاه درباره ماه محرم را در روزنو بخوانید. محرم، ماه حزن و اندوه و عزاداری شیعیان در شهادت حضرت امام حسین علیه السلام است. غزوه ذات الرقاع ، فتح خیبر ، ازدواج حضرت زهرا ، ورود امیر مؤمنان علی علیه السلام، حادثه خونین کربلا – تاسوعا و عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام و اسارت خاندان امام به کوفه و شام .

شعر درباره محرم (مجموعه اشعار بلند و کوتاه درباره ماه محرم)

اشعار زیبای ماه محرم

غروبی تلخ و داغی بی شماره

نمانده بود دیگر راه چاره

همه در بین آتش می دویدند

جدا افتاد گوش و گوشواره

با تنِ خسته از فرس افتاد

صیدِ شمشیر، در قفس افتاد

آنقَدَر سنگ میهمانش شد

کآخرالاَمر از نفس افتاد

بستند بر سفیرِ تو چون راهِ چاره را

آتش زدند سینه این بی سواره را

جانِ منِ شکسته دل ای پیرِ می فروش

با خود میار کرببلا شیر خواره را

همه اهل حرم در پیچ و تابند

همه لب تشنه یک جرعه آبند

رقیه، زینب و اطفال خیمه

همه دلواپَسِ طفل ربابند

اینجا مباد همره خود دختر آوری

اصغر بیاوری، علی اکبر آوری

ای کاش قبل از اینکه بیایی به این دیار

انگشتر رسول خدا را در آوری

با من بمان و درد مرا بیشتر مکن

تنها به شام و کوفه مرا ره سپر مکن

بال و پرم شکست، علی اکبرت که رفت

با رفتنت بیا و مرا خونجگر مکن

دوباره ماه محرم دوباره بزم عزا

دوباره گریه برای امامِ عاشورا

دوباره ناله زهرا به گوش می آید

ز قتلگاه حسین و زمین کرببلا

ز تشنگی همه گل های باغ پژمردند

سرِ تو را به سرِ نیزه از حرم بردند

چگونه زینبِ مظلومه پیرتر نشود

تمام اهل حرم تازیانه می خوردند

حرام زاده ای انگشتر تو غارت کرد

به کودکان کتک خورده ات جسارت کرد

وَ سمت قوم یهودی که خیره سر بودند

به رویی نیزه نشستی و رهسپارت کرد

تو رفتی آب شد آزاد مادر

دلم شد شهر غم آباد مادر

خودم دیدم سرت از روی نیزه

چگونه بر زمین افتاد مادر

برادر جان علی اکبرت کو

گل یاس علی، برگ و برت کو

نمی پرسم از عباس دلاور

سلیمان زمان، انگشترت کو

ماه عزا رسیده و دل ها پر از غم است

مشکی به تن کنید که ماه محرّم است

پیراهن سیاه عزاداری حسین

احرام نوکری تمامی عالم است

ماه محرّم آمده خیمه به پا کنید

دل های ما حسینیّه بزم ماتم است

مگو با ما از آهنگ صبوری

نمانده بین چشم خیمه نوری

منِ دلخسته بر ناقه نشستم

تو یا بر نیزه یا کنج تنوری

باز هم فصل عزای تو شده یا مظلوم

دیده خونبار برای تو شده یا مظلوم

هر چه خوبی شده خلق ای ز همه خوبترین

همه اش وقف عزای تو شده یا مظلوم

غمی بر سینه ام بر پا شد ای وای

میان قتلگه غوغا شد ای وای

ببین عمه سرِ رأسِ عمویم

میانِ شامیان دعوا شد ای وای

مطالب مشابه: جملات تبریک ولادت امام حسین (متن و عکس نوشته مذهبی)

اشعار زیبای ماه محرم

فدای ناله واغربتای خواهرتان

طنین فکنده در عالم صدای مادرتان

چگونه روضه بخوانم که در میان حرم

فتاده هم همه، از تن جدا شده سرتان

چه می شد ای گل زهرا مسافرت بودم

میان کوچه عشق تو عابرت بودم

چه می شد از کرم و لطف و مرحمت آقا

شبی کنار حریم تو زائرت بودم

پریده مرغ دلم روی بامت آقاجان

نوشته اند مرا مست جامت آقاجان

نوشته اند مرا از همان شب اول

گدا و نوکر و عبد و غلامت آقاجان

همین که خون سر تو رقیق تر می شد

نشان نیزه سواران دقیق تر می شد

وَ هر چه قدر به سویت شتاب می کردند

جراحت تن پاکت عمیق تر می شد

نازک نبود این دلم، اما شکسته شد

در قتلگاه رشته عمرم گسسته شد

با اینکه در نماز شبم غرق می شدم

بعد از حسین، نافله هایم نشسته شد

دلشوره های دخترکت را نگاه کن

بال کبود شاپرکت را نگاه کن

گریه مکن که بال و پرم خوب می شود

کنج لبان خود ترکت را نگاه کن

صحرای کربلا جگرم را کباب کرد

دستی میان خیمه ما انقلاب کرد

باران تازیانه که بارید در حرم

رویای خوب کودکیم را خراب کرد

شعر مخصوص ماه محرم

آقا سلام بر غزل اشک ماتمت

بر مسجد و حسینیه و روضه و دمت

چندی گذشت در غم هجران اشک تو

پر می کشید دل به هوای محرّمت

سینه ما می ‌شود، کرب و بلای حسین

کاش که کمتر شود غفلت و جرم و گناه

تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین

باز در خاطره ها، یاد تو ای رهرو عشق

شعله سرکش آزادگی افروخته است

یک جهان، بر تو و بر همت و مردانگی ات

قیامت بی حسین غوغا ندارد

شفاعت بی حسین معنا ندارد

حسینی باش که در محشر نگویند

چرا پرونده ات امضاء ندارد

عالم همه محو گل رخسار حسین است

ذرات جهان در عجب از کار حسین است

دانی که چرا خانه حق گشته سیه پوش

یعنی که خدای تو عزادار حسین است

دمید روح غم اندر تن مه غم عالم

تو نوحه سر بده چون شد عزای اشرف آدم

لباس تیره به تن کن، ز داغ نوحه تو سر کن

که گشته ماه عزا و دوباره گشت محرم

خدا کند که پریشان هر غمت باشم

همیشه گریه کنِ زیر پرچمت باشم

خدا کند نشوم از شما جدا آقا

تمام عمر، اسیر محرّمت باشم

قتیل کربلایی یابن الزهرا

شهید سر جدایی یابن الزهرا

نه تنها زینت دوش رسولی

ذبیحِ مِن قفایی یابن الزهرا

خودم دیدم تو را با کام عطشان

به زیر آفتاب گرم و سوزان

الهی جان به جانان می سپردم

سرت بر نیزه ها دیدم حسین جان

ماه محرم آمده باید دگر شوم

باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم

باید سبک عبور کنم از خیال سود

باید خلاص از تب و تاب ضرر شوم

شعر مخصوص ماه محرم

عکس نوشته اشعار ماه محرم

این حسین کیست! که عالم همه دیوانه‌ی اوست

این چه شمعی است که جان ها همه پروانه‌ ی اوست

فدای آن سر بشکسته، دیده گریانت

فدای آن لب پر خون و لعل عطشانت

غروب روز دهم خواهر غریبت گفت

فدای آن تن بی غسل و پاک و عریانت

باز این چه شورش است ، پریشان شدم حسین

ماه محرّم آمد و گریان شدم حسین

تا که هلالِ ماه عزایت حلول کرد

دل بیقرار و بی سرو سامان شدم حسین

پدر با غُصّه و غم ساختم من

تو رفتی هستی ام را باختم من

چنان کم سو شده چشمم ز سیلی

تو را دیدم ولی نشناختم من

تا دل ز غم تو گشت بی تاب حسین

این چشم تهی نگشت از آب حسین

عمری است نیازمند این درگاهم

یک لحظه گدای خویش دریاب! حسین

شبی از گریه بابا خواب رفتم

به عشقت همچو شمعی آب رفتم

تو را در خواب دیدم بی عمامه

ز بس خود را زدم از تاب رفتم

که دیده داس را با یاس کاری

اگر طفلی تو هم احساس داری

یکی کنجِ خرابه گفت جانم

مخور غصّه عمو عباس داری

پدر جان روزها در انتظارم

که آیی باز یک دم در کنارم

چرا تنها سفر کردی عزیزم؟

نگفتی یاس لطمه خورده دارم؟

ای اشک کجایی که غم از راه رسید

اندوه عظیم و ماتم از راه رسید

یک سال گذشت و باز یک بار دگر

پلکی زدی و محرم از راه رسید

ز بعدت هر چه می بینم سرابه

کجا رأس تو لایق بر شرابه

امان از روزگار و از غریبی

تو روی نیزه من کنج خرابه

چرا به روی زمین مانده جسم اطهر تو

به روی نیزه نشسته سر مطهر تو

ز داغ آن بدنِ زیر سُمِّ مرکب ها

طنین فکنده در عالم صدای مادر تو

میان شهر غم کنج خرابه

سه ساله دختری در التهابه

میان خواب می بیند پدر را

که روی نی سرش در پیچ و تابه

سیزده ساله حسن ماندی

کربلایی، کنار من ماندی

دیدم از مرکبت زمین خوردی

به روی خاک، بی کفن ماندی

ای تازه جوان من، مرا پیر مکن

این قدِّ شکسته را زمینگیر مکن

تا جان به لبان خواهرم نآمده است

برخیز اذان بگو و تأخیر مکن

شعر غمگین محرم

با غضب نور دو چشمان ترم را کشتند

همه آرزوی اهل حرم را کشتند

ای جوانان همه از خیمه شتابان آیید

گل بریزید که رعنا پسرم را کشتند

توان بال و پر خسته مرا بردی

چه زود ای گل یاس رباب، پژمردی

صدای قُرّشِ تیری سه شعبه تا آمد

به روی دست پدر ناگهان تکان خوردی

گرچه ای کودک شش ماهه تو دریا بودی

تشنه قطره ای از آب گوارا بودی

لحظه آخر عمرت همه دیدند تو را

مثل یک مرد سرِ نیزه سرِپا بودی

دست این باد مده طره گیسویت را

به دمِ تیغ مبر طاق دو ابرویت را

زِرهی نیست که جسم تو سلامت مانَد

لا اقل دور کن از معرکه پهلویت را

ارباً اربا ترین شهید شدی

پیش زهرا تو رو سفید شدی

رفتی و مشک پاره ات آمد

ای برادر تو نااُمید شدی

یکی با نیزه می زد پیکرت را

یکی بر نیزه ها می زد سرت را

شنیدم بین آن غوغای محشر

صدای جانگداز مادرت را

مطالب مشابه: متن درباره آغاز محرم / جملات غمگین شروع و تسلیت ماه محرم

شعر غمگین محرم

سُرمه داغی که بر چشم سیاهِ تو نشست

تار و پودِ این دل غمدیده را از هم گسست

آن زمانی که فتادی از فرس بر روی خاک

آنچنان گفتی اخی ادرک اخی پشتم شکست

همه نور نگاهم را گرفتند

|عمودِ خیمه گاهم را گرفتند

به زینب گفت قدِّ اِنکسارم

علمدار سپاهم را گرفتند

پدر جان آتش افتاده به جانم

سه ساله هستم اما قد کمانم

از آن شب که من از ناقه فتادم

ببین لکنت نشسته بر زبانم

وَرم بگرفته حجم بازویم را

به خود پیچید آتش، گیسویم را

دل شب مادرت را که دیدم

ز یادم برد درد پهلویم را

خسوفی تیره بر رویم نشسته

کمی آتش به گیسویم نشسته

از آن روزی که خوردم تازیانه

کبودی روی بازویم نشسته

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا