شعر درباره عشق / اشعار بلند و کوتاه درباره عشق و عاشقی

شعر درباره عشق را در روزنو قرار داده‌ایم. این اشعار زیبا از شاعران معروف ایرانی و خارجی هستند که همگی در سهم خویش بسیار زیبا و احساسی هستند. پس اگر به دنبال چنین اشعاری هستید، با ما همراه شوید.

شعر درباره عشق / اشعار بلند و کوتاه درباره عشق و عاشقی

شعرهای زیبا درباره عشق

نیست پروا تلخ‌کامان را ز تلخی‌های عشق

آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است

« از مجموعه اشعار صائب تبریزی »

تا مثنا بشنوم من نام تو

عاشقم برنام جان آرام تو

مولانا

ای جان جان جانم تو جان جان جانی

بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی

“عطار نیشابوری”

گفتم صنما دلم تو را جویانست

گفتا که لبم درد تو را درمانست

گفتم که همیشه از منت هجرانست

گفتا که پری ز آدمیان پنهانست

“عنصری بلخی”

از من اثری نماند این عشق ز چیست

چون من همه معشوق شدم عاشق کیست

“ابوسعید ابوالخیر”

من زخم ترا به هیچ مرهم ندهم

یکی موی ترا بهر دو عالم ندهم

گفتم جان را بیار محرم ندهم

از گفتهٔ خود بیش دهم کم ندهم

“مولانا”

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست

آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

از مجموعه شعر عاشقانه حافظ شیرازی

آه زندانی این دام بسی بشنودیم

حال مرغی که برسته‌ست از این دام بگو

مطالب مشابه: متن عصر بخیر عاشقانه / پیام‌های گرم عاشقانه عصر به خیر برای عشقم

شعرهای زیبا درباره عشق

شیرینی لب های تو بد نیست برایم

گور پدر دکتر و تشخیص دیابت

گر تو گناه من شوی، توبه نمی کنم ز تو

جام لبت بنوشم و باز گناه می کنم

“مولانا”

تو محالی و به ممکن شدنت درگیرم!

من همانم که تو غمگین بشوی میمیرم…

“میم پناهی”

نکند بوی تو را باد به هر جا ببرد

خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری

“اعظم سعادتمند”

عکس نوشته اشعار عاشقانه

هر که در عاشقی قدم نزده است

بر دل از خون دیده نم نزده است

او چه داند که چیست حالت عشق

که بر او عشق، تیر غم نزده است

“خاقانی”

دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد

بر یکی سنگین دل نامهربان چون خویشتن

تا بدانی درد عشق و داغ هجر و غم کشی

چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من

“رابعه قزداری”

دلم، دریا به دریا، از تماشای تو می‌گیرد

دلم دریاست اما از تماشای تو می‌گیرد

جهان زیباست اما مثل مردابی که با مهتاب

جهان رنگ تماشا از تماشای تو می‌گیرد

“فاضل نظری”

قلبم به درد این عشق باید دچار پردد

این حس عاشقانه بیدار باید گردد

صد بار اگر بگویم، من عاشقت شدم را

این گفتن و شنیدن بسیار باید گردد

« علیم حکیمی »

عشق یعنی که به یوسف بخورد شلاقی

درد تا مغز و سر جان زلیخا بدود

« علی عدالت‌جو »

چون سرخ‌ترین سیب در آغوش درختی

سخت است تو را دیدن و از شاخه نچیدن

« امیر توانا »

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید

آمدی و همه فرضیه‌ها ریخت بهم

« امید صباغ‌نو »

عمریست خیال تو برم داشته است

چون مرکز ثقل رویاهایی

در خلقت تو چقدر دقت کردند

ای دایره‌المعارف زیبایی

« امید صباغ‌نو »

هيچ وقت

هيچ وقت نقاشِ خوبی نخواهم شد

امشب «دلی» کشيدم

شبيهِ نيمۀ سيبی

که به خاطرِ لرزشِ دستانم

در زيرِ آواری از رنگ ها

ناپديد ماند.

“حسین پناهی”

کیستی که من جز او

نمی بینم و نمی یابم

دریای پشت کدام پنجره ای؟

که اینگونه شایدهایم را گرفته ای

زندگی را دوباره جاری نموده ای

پر شور، زیبا و روان…

عکس نوشته اشعار عاشقانه

شعرهای زیبا درباره عشق

مرا وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی

مرا ازمن، مرا از قیدِ من بودن رها کردی

دوباره روی ماهت محو شد در رشته های شب

تو با زیبایی‌ات این حرف‌هارا نخ نما کردی

نماز عشق می خواندم،امامم حضرت دل بود

کنارم بی تکلّف ایستادی، اقتدا کردی

به هم نزدیک بودیم، آتش از لب‌هات می‌تابید

دلت می‌خواست لب‌های مرا، امّا حیا کردی

من از خود نیمه‌ای را دیده بودم “عاقل” اما تو

مرا با نیمه ی دیوانه ی من آشنا کردی

“محمدرضا طاهری”

بشود زنگ زنی،حال دگرگون نشود؟

بشود لفظ بیایی،دلم آگون نشود؟

نکند یاد کنی،دل به بلندا ببری…

بشود نظر کنی،تنم افسون نشود؟

چه کنم؟رام شوی،دل بدهی،کج بروی

بشود نفرت و کینه،ز دلت برون شود؟

برهی،گریه کنم،حال دلم خوب شود؟

بشود جان بدهم،قلب تو بیدار شود؟

شاید که دلم،لایق قلب تو نبود

بشود در خواب منم،قلب تو هم رام شود؟

پیش بیا ، پیش بیا ، پیشتر

تا که بگویم غم دل بیشتر

دوست ترت دارم از هر چه دوست

ای تو به من از خود من خویشتر

دوست تر از آنکه بگویم چقدر

بیشتر از بیشتر از بیشتر

داغ تو را از همه داراترم

درد تو را از همه درویش تر

هیچ نریزد به جز از نام تو

بر رگ من گر بزنی نیشتر

فوت و فن عشق به شعرم ببخش

تا نشود قافیه اندیش تر

قیصر امین پور

در می زنی، که واردِ تنهاییم شوی؛ اما بعید نیست… زمانی که میروی…

در از خودش، جَلای وطن گفته مثلِ من… در جست و جوی در زدنت، در به در شود

“حسین صفا”

برایم شعر بفرست

حتی شعرهایی که عاشقان دیگرت

برای تو می گویند…

می خواهم بدانم

دیگران که دچار تو میشوند

تا کجای شعر پیش میروند!

تا کجای عشق؛

تا کجای جاده ای که من

در انتهای آن ایستاده ام!

“افشین یداللهی”

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست

“از مجموعه شعر فاضل نظری“

شعرهای زیبا درباره عشق

شعرهای عاشقانه زیبا

گفته بودی که چرا محو تماشای منی

آن چنان مات که حتی مژه بر هم نزنی

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود

ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی

« فریدون مشیری»

کیستی که من این گونه به اعتماد

نام خود را با تو می‌گویم

نان شادی‌ام را با تو قسمت می‌کنم

به کنارت می‌نشینم و

بر زانوی تو این چنین به خواب می‌روم

کیستی که من این گونه به جد

در دیار رویاهای خویش با تو

درنگ می کنم…

« احمد شاملو »

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است

و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش‌بینی نمی‌کرد

و خاصیت عشق این است

کسی نیست

بیا زندگی را بدزدیم

آن وقت میان دو دیدار قسمت کنیم

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم

بیا زودتر چیزها را ببینیم

ببین عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض

زمان را به گردی بدل می‌کنند

بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی‌ام

بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را

مرا گرم کن

« سهراب سپهری »

جز من را كه چاره نيست

بايدم تا زنده‌ام در درد زيست

عاشقم من، عاشقم من، عاشقم

عاشقی را لازم آيد درد و غم

راست گويند اين كه من ديوانه‌ام

در پی اوهام يا افسانه‌ام

زان كه بر ضد جهان گويم سخن

يا جهان ديوانه باشد يا كه من

« از مجموعه اشعار نیما یوشیج »

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی

وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد آوری یا نه

من از یادت نمی‌کاهم

تو را من چشم در راهم

« نیما یوشیج »

مطالب مشابه: شعر عاشقانه دیوانه کننده / شعرهای زیبای احساسی برای عشقم

شعرهای عاشقانه زیبا

ای حسن‌یوسف دکمه‌ پیراهن تو

دل می‌شکوفد گل به گل از دامن تو

جز در هوای تو مرا سیر و سفر نیست

گل‌گشت من دیدار سرو و سوسن تو

آغاز فروردین چشمت، مشهد من

شیراز من، اردیبهشت دامن تو

هر اصفهان ابرویت نصف جهانم

خرمای خوزستان من خندیدن تو

من جز برای تو، نمی‌خواهم خودم را

ای از همه من‌های من بهتر، من تو

هرچیز و هرکس رو به سویی در نمازند

ای چشم‌های من، نماز دیدن تو

حیران و سرگردان چشمت تا ابد باد

منظومه‌ دل بر مدار روشن تو

« قیصر امین پور »

هر شب به تو با عشق و طرب می‌گذرد

بر من ز غمت به تاب و تب می‌گذرد

تو خفته به استراحت و بی تو مرا

تا صبح ندانی که چه شب می‌گذرد

« هاتف اصفهانی »

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا