شعر درباره شهید ( مجموعه اشعار زیبا درباره شهیدان )
شعر درباره شهید را در روزنو آماده کردهایم. شهادت به کشتهشدن در راه خدا اشاره دارد که در احادیث از آن بهعنوان بالاترین نیکی و گرامیترین مرگ یاد شده است. در آیات قرآن و روایات، برای شهادت، آثاری همچون زنده ماندن، برخورداری از حق شفاعت و آمرزش گناهان ذکر شده است.

اشعار زیبا درباره شهیدان
انتظار را باید از مادر شهید گمنام پرسید
ما چه میدانیم دلتنگی غروب جمعه را؟
یاد بدنهایی که بی سر بین دشت است
یا در دل اروند رفته بر نگشته است
ز مردی که از خود سفر کرد و رفت
ز مرز شهادت گذر کرد و رفت
عشق یعنی استخوان و یک پلاک
سالها تنهای تنها زیر خاک
بزرگمرد و غیور و دلیر و بت شکن
مقام اهل شهادت فراتر سخن است
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
ای کشتـگان عشـق بـرایــم دعـا کنیـد
یعنـی نمیشود که مـرا هم صـدا کنیـد؟
به پاسداری این خاک رفته ابراهیم
شهید راه دفاع از حریم این وطن است
شـما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط تــرانه ســرودیـم و نـان درآوردیـــــم
رویت سپید باد، “شهادت” مبارکت!
از ما ببر به شهیدان سلام ما
ای شهیدان، عشق مدیون شماست
هرچه ما داریم از خون شماست
ای شقایقها و ای آلالهها
دیدگانم دشت مفتون شماست
مطلب مشابه: متن درباره شهید ( جملات زیبا درباره مقام والای شهدا )

بهار، بوی گل سرخ با خود آورده است
که یادمان نرود زنده است یاد شهید
مادر مرا ببخش اگر دیر آمدم
یک مشت استخوان شدنم طول میکشید
حال خوش بود کنار شهدا آه دریغ
بعد یاران شهید حال خوشی دست نداد
تو اى سبزترین بهار جاوید! اى نشان بى نشانها!
اى آیینه نور! اى راز سر به مهر! اى بیکران!
عشق را با خون خود کردی تو امضاءای شهید
خویش را بردی به اوج عرش اعلاءای شهید
شهیدان راه حق زنده اند
نمیرند و همواره پاینده اند
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خوب را نکشند
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
عکس نوشته اشعار شهید
سیب سرخی سر نیزه ست… دعا کن من نیز
اینچنین کال نمانم به شهادت برسم
معذرت از همه خوبان و همه همرزمان
ما برای شهدا وصله ناجور شدیم
دید در معرض تهدید دل و دنیش را
رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را
ای دوست به حنجر شهیدان صلوات
بر قامت بی سر شهیدان صلوات
ی دشمن حق ما دلیر و حق پرستیم
برگرد ! تا سربند یا زهـرا (س) نبستیم . . .
بر گرد رخت نبشته یحی و یمیت
من مات من العشق فقد مات شهید
گرچه میدانم نمی آیی ولی هر دم ز شوق
سوی در می آیم و هر سو نگاهی میکنم
با کنایه مصرعی می گویم و رد می شوم :
دست حیدر (ع) ، دست زینب (س)، دست این غواص ها …
حنای گل نگردد بوی گل را مانع از جولان
شهید عشق را روح از طلب بیکار کی گردد؟
چشم پاک دختری از جملهای تر مانده است
چشمهای پاکش اما خیره بر در مانده است
روی دیوار اتاق کوچک تنهاییاش
عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است . . .
یاد و خاطره شهیدان گرامی باد
ای شهیدان ، عشق مدیون شماست
هرچه ما داریم از خون شماست
ای شقایق ها و ای آلاله ها
دیدگانم دشت مفتون شماست . . .

ای روشنای خانه امید، ای شهید
ای معنی حماسه جاوید، ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
در سینهام دوباره غمی جان گرفته است
«امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است»
تا لحظههای پیش دلم گور سرد بود
اینک به یمن یاد شما جان گرفته است
کبوتر و دو پلاک و دو ساک خالی تو
دلم دوباره گرفته ز بی خیالی تو
تو التماس نگاه کدام پنجرهای
که نقش بسته نگاهم به طرح قالی تو
اشعار درباره شهادت
گل اشکم شبی وا میشد ای کاش
همه دردم مداوا میشد ای کاش
به هر کس قسمتی دادی خدایا
شهادت قسمت ما میشد ای کاش
سبکبالان سفر کردند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
گرچه میدانم نمیآیی، ولی هر دم ز شوق
سوی در میآیم و هر سو نگاهی میکنم
شهیدان! دستـهایـم را بگیـریـد
منــم همـــراهِ از ره بـاز مـانـده
شهیدان قصه پر سوز عشقند
شهیدان شمع عالم سور عشقند
شرحی که گذشته است بر هر غواص
هم روضهیکوچه دارد و هم عباس (ع)
سوگند میخورم که شهیدان راه عشق
با دست بسته هم گره از خلق وا کنند
کوله بارى پر ز مهر انبیا دارد شهید
سینه اى چون صبح صادق، باصفا دارد شهید
این نه خون است اى برادر بر لب خشکیده اش
بر لب خونرنگ خود، آب بقا دارد شهید
گرچه در گرداب خون، خوابیده آرام و خموش
با نواى بینوایى، بس نوا دارد شهید
کعبه ى دل را زیارت کرده با سعى و صفا
در ضمیر جان خود، گویى منا دارد شهید
دانى از بهر چه جانبازى کند در راه دوست
چون طواف کعبه را در کربلا دارد شهید
تا مس ناقابل خود را بدل سازد به زر
در رگ دل جوهرى از کیمیا دارد شهید
پیکر عریان او در خاک و خون افتاده است
از شرف بر جسم خود خونین قبا دارد شهید
عشق بود و جبهه بود و جنگ بود
عرصه بر گردان عاشق تنگ بود
هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد
مادری فرزند خود را هدیه کرد
در شبی که اشکمان چون رود شد
یک نفر از بین ما مفقود شد
آنکه که سر دارد به سامان می رسد
آنکه که جان دارد به جانان می رسد
دیده ام ، دستی به سوی ماه رفت
بی سر و جان تا لقا الله رفت
زندگیمان در مسیر تیر بود
خاک جبهه، خاک دامن گیر بود
آنکه خود را مرد میدان فرض کرد
آمد از این نقطه طی الارض کرد
هر که گرد شعله چون پروانه است
پیکر صد پاره اش بر شانه است
تن به خاک و بوی یاسش می رسد
بوی باروت از لباسش می رسد
دشمن افکن های بی نام و نشان
پوکه ی خونین شده تسبیح شان
کار هرکس نیست این دیوانگی
پیله وا می ماند از پروانگی

شعر شهید
سراپا وسعت دریا گرفتند
همان مردان که در دل جا گرفتند
تمام خاطرات سبزشان ماند
به بام آسمان مأوا گرفتند
به دوش ما چه ماند اى دل که وقتی
خدا را شاهدى تنها گرفتند
چه شد اى دل، که در این راه رفته
جواز وصل را بى ما گرفتند
مگر مردان غریبى میپسندند
غریبانه ره دریا گرفتند
خوشا آنان که جانان می شناسند
طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان می شناسند
علیرضا قزوه
ای روشنای خانه امید، ای شهید
ای معنی حماسه جاوید، ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
یاد شهیدان دفاع مقدس گرامی باد
در سینه ام دوباره غمی جان گرفته است
امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است
تا لحظه ای پیش دلم گور سرد بود
اینک به یمن یاد شما جان گرفته است
مطلب مشابه: شعر درباره ایران (شعرهای حماسی و پُر ابهت درباره ایران)

دیدم آن حالات شوق و شور را
در میان چهره هاشان نور را
در هوای عاشقی پر می زدند
تا خدا با گریه معبر می زدند
در دل شب با نوا و زمزمه
ذکرشان یافاطمه، یا فاطمه
بین چهره عکس یک لبخند بود
همه ی هستی شان سربند بود
از همه افلاک برتر بوده اند
دوست نه بلکه برادر بوده اند
تشنه لب دادند جان پای حسین
عاشقان حضرت پیر خمین
با شهادت زندگی زیبا شود
عاشقی با سوختن معنا شود
حال آن ها رفته و ما مانده ایم
از شهادت، ما همه جا مانده ایم
تا نفس داریم تا که زنده ایم
ای شهیدان از شما شرمنده ایم
تاابد رزمنده ایم پای ولی
جان فدای حضرت سید علی