شعر درباره اسفند ( مجموعه اشعار زیبا و احساسی درباره ماه آخر سال )

شعر درباره اسفند را در روزنو آماده کرده‌ایم. اسفند یا اِسپند (در فارسی افغانستان: حوت) دوازدهمین و آخرین ماه سال در گاه‌شماری هجری خورشیدی است. اسفند سومین و آخرین ماه فصل زمستان است. این ماه در سال‌های عادی ۲۹ روز و در سال‌های کبیسه ۳۰ روز دارد. این ماه از روز ۳۳۷م سال شروع می‌شود و در روز آخر سال (در سال‌های عادی روز ۳۶۵م و در سال‌های کبیسه روز ۳۶۶م) پایان می‌یابد.

شعر درباره اسفند ( مجموعه اشعار زیبا و احساسی درباره ماه آخر سال )

شعرهای قشنگ ماه اسفند

بهار که رفتن اسفند و

آمدن فروردین نیست

بهار یعنی

جای بوسه‌ های مردی

که تو باشی

روی گونه‌های زنی

که من باشم

شکوفه بدهد

فاطمه بهروزفخر

یادم باشد

روزهای آخر اسفند

دستمال خیسی روی ستاره‌هایت بکشم

و گلدانی …

کنار ماهت بگذارم

زندگی

همیشه که این جور پیچ و تاب نخواهد داشت!

بد نیست گاهی هم دستی به موهایت بکشی…

بِایستی کنار پنجره

و با درخت و باغچه صحبت کنی

پنهان نمی‌کنم که پیش از این سطرها

دوستت دارم را

می‌خواسته‌ام بنویسم

حالا کمی صبر کن!

بهار که آمد

فکری برای آسمان تو

و سطرهای پنهانی خودم خواهم کرد…

حافظ موسوی

مطلب مشابه: متن در مورد بهار و شکوفه + ۳۵ متن و شعر زیبای بهاری درباره شکوفه

شعرهای قشنگ ماه اسفند

اسفند که عاشق شوی

سال را با بوسه تحویل می‌کنی

حتی اگر سال نو،

نیمه شب از راه برسد

شاید تلفنت

عاشقانه‌تر از همیشه زنگ بزند

کسی با یک سلام

قبل از سپیده سال بعد

دیوانه‌ات کند

اسفند که عاشق شوی

تمام دروغ‌ها را باور می‌کنی

و دلت غنج می‌زند.

می‌دانم که در روزهای آخر سال

دسته کلیدت را گم می‌کنی

گوشی‌ات را جا می‌گذاری

و احساس می‌کنی که کسی

با لحن عاشقانه من

صدایت می‌زند.

تو عاشقم بودی

در اسفندی که هرگز

از تقویمت پاک نمی‌شود

نیلوفر لاری‌پور

گیجم

مثل اسفند

که معشوقه زمستان است

اما

همه می‌خواهند

دستش را

در دست بهار بگذارند

فرشته رضایی

بلاتکلیف‌تر از اسفند دیده‌ای؟

معشوقه زمستان است

اما عطر بهار را به پیراهنش می‌زند

مهسا مجیدی‌پور

وقتی

دی و بهمن به پایان می‌رسد

و اسفند به نیمه

آغاز می‌شود خواب هر ساله ای

که لانه‌های زیر برف

در انتظار بازگشت چلچله‌ها می‌بینند

ناهید عباسی

آسان آب شدم

مثل آخرین برف اسفند

در بازوان تو

صبا کاظمیان

عکس نوشته اشعار ماه اسفند

زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست؟

 بیداری شکفته پس از شوکران مرگ

 زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست؟

 زیر درفش صاعقه و تیشه تگرگ

 زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست؟

عریانی و رهایی و تصویر بار و برگ

محمدرضا شفیعی کدکنی

دی و بهمن ز گرد راه رسید

شد زمستان و کوچه‌ها یخ بست

 دانه دانه چو پنبه‌های لطیف

برف بارید و بر درخت نشست

شاخه‌های ظریف شب بو را

برف سنگین بی حساب شکست

طفل ذوقم بهانه جویی کرد

 که گل زرد و ارغوانی کو

 وقت اسفند و گل دوباره شکفت

باغ زیبا شد و بهار آمد

برگ را دانه‌های باران شست

 آب رفته به جویبار آمد

مهدی سهیلی

تا کی ورق ورق کنم این سررسید را؟

چون کودکی رسیدن سال جدید را

با دست زیر چانه تو را آه می‌کشم

چون غنچه‌ای که آخر اسفند عید را

علیرضا بدیع

صبح است و غزلخوان تواَم، عشق دل انگیز

شوریده دیدار تواَم، مست و لب آویز

در یک شب اسفند بهاری، به تو نازم

ای عشق کجایی، تو کجایی، به لبم خیز

صمد قاسملو

اسیرِ روزهای سردِ سال‌ام

بهاری نیست در فنجانِ فالم

فقط دلخوش به این هستم که اسفند

به فروردین ببخشد حسّ و حالم

مینا آقازاده

غصه نخور مسافر! رفتیم تو ماه اسفند

بهار تو بر می‌گردی چیزی نمونده بخند…

ماهی که با این که اسفنده، ولی دود نمی‌شه

همیشه معروفه به ماه عزیز خورشیدی

مریم حیدرزاده

عکس نوشته اشعار ماه اسفند

شعرهای عاشقانه ماه اسفند

همیشه تازه، همیشه رها،‌ همیشه زلال

همیشه دلکش و دلبند می‌رسد از راه

اگرچه آخر اسفند اول عید است

بهار، اول اسفند می‌رسد از راه

ای همه همسایگان! زمزمه خوانی کنید

می‌رسد اسفند ماه، خانه تکانی کنید

ماه بلوغ زمین، ماه بلاغت رسید

مزرعه‌داران عشق! دانه فشانی کنید

ماه اسفند شد و ماه شکوفایی من

باز کن پنجره را چشم تماشایی من!

اسفند شد و ماه به خود آمدن من

جان است در این ماه جنون جذبه تن من

…برگشت طبیعت به وطن از سفری سرد

آه ای وطن من! وطن من! وطن من!

آمد از راه به شادابی و شنگی اسفند

بسته شد باز میان من و شادی پیوند

اسفند فراز آمد و من زمزمه‌وارم

بی صبر و قرارم من و بی‌صبر و قرارم

جاری است در آواز من آهنگ شکفتن

در فصل زمستانم و انگار بهارم

اسفند ماه آمد و جان بی‌نقاب شد

هستی به حال آمد و یک شعر ناب شد

در من جنون و جذبه دوباره جوانه زد

از ذوق شعر در دل من قند آب شد

موسم سیر و سیاحت موسم اسفند بود

موسم پیک و پیام و پرسه و پیوند بود

خلسه پشت خلسه می‌آمد سراغ خلوتم

روح من آسوده از فکر زن و فرزند بود

باور نداشتم تب و تاب و معاد را

اسفند ماه آمد و روحم مجاب شد

اسفند من! امسال هم سر حال باشی

امسال هم از جلوه مالامال باشی

… اسفند من امسال هم امیدوارم

تا هم تماشا باشی و هم فال باشی

اسفند من! باران بگو جر جر ببارد

بر پشت بام خانه‌ هاجر ببارد

آتش به خشک و تر زدیم و زندگی سوخت

کاری بکن باران به خشک و تر ببارد

در کوچه‌های خالی از بازی برقصد

بر خانه‌های بی‌در و پیکر ببارد

اسفند من! تو آخرین ماهی، الهی!

باران تو، بر اول و آخر ببارد

شعرهای عاشقانه ماه اسفند

اشعار زیبا درباره ماه اسفند

‎روییده به یمن نفس روشن اسفند

یک باغ گل سرخ فلق در چمن من‎

ترسم بپرد از دهنم سرّ مگو، باز

اسفند شد و واشده قفل دهن من

‎آبان و آذر رفت، دی رفت و بهمن شد

خانه تکانی کن، اسفند روشن شد

اسفند رسید و دل من خانه تکانده‎ست

بادا که شب عید، خریدار تو باشم‎

‎بگو، پرسش کن از من کیستی، آیا نشانت چیست

که در اسفند امسالین جواب تازه‎ای دارم

تا منزل نوروز مگو فاصله چند است

نوروز منم، من که بر اسفند سوارم

چشم بد دور! عجب جلوه گرمی دارد

دود کن کوری چشم دی و بهمن، اسفند!

اسفند من امسال به سی روز بدل شد

چون اول اسفند به سیروس رسیدیم

مرتضی امیری اسفندقه

در روزهای آخر اسفند

کوچ بنفشه‌های مهاجر

زیباست.

در نیمروز روشن اسفند

وقتی بنفشه‌ها را، از سایه‌های سرد

در اطلس شمیم بهاران

با خاک و ریشه

ـ میهن سیارشان ـ

از جعبه‌های کوچک و چوبی

در گوشه‌ی خیابان می‌آورند

جوی هزار زمزمه در من

می‌جوشد:

ای کاش…

ای کاش آدمی وطنش را

مثل بنفشه‌ها

(در جعبه‌های خاک)

یک روز می‌توانست

همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست

در روشنای باران، در آفتاب پاک!

آخرین روزهای اسفند است

از سرِ شاخِ این برهنه چنار

مرغکی با ترنمی بیدار

می‌زند نغمه

نیست معلومم

آخرین شکوه از زمستان است

یا نخستین ترانه‌های بهار

محمدرضا شفیعی کدکنی

از کجا دریافتی درخت ِ اسفندگان

بهاران را با احساس سبز تو سلام می‌گوید

و ببر بیشه

غرورش را در آیینه احساس تو می‌آراید؟

از کجا دانستی؟

احمد شاملو

در زمهریر برف

 در پرده‌های ذهن من از عهد کودکی

سرمای سخت بهمن و

اسفند

 این‌گونه نقش بسته است

 اهریمنی

 اما همیشه در پی اسفند

 هنگامه طلوع بهار است و ایمنی

 شب هر چه تیره‌تر شود آخر سحر شود…

فریدون مشیری

در عبور روزهای آخر اسفند

حس سبزی

حس سبزینه

مثل یک رفتار معمولی در آیینه

عشق هم شاید

اتفاقی ساده و عادی است

قیصر امین‌پور

آخر به چه درد می‌خورد

آفتاب اسفند

این که جای پای تو را

آب کرده است

محمد شمس لنگرودی

مطلب مشابه: شعر درباره بهار / مجموعه اشعار زیبا درباره فصل بهار

اشعار زیبا درباره ماه اسفند

در قلب گرمسیر

نیمروز خوش

از آرزوهای آخر اسفند ماه بود

خورشید خنده روی، پس از گریه‌های ابر

بر شاخه‌ها غبار طلایی فشانده بود…

چابک‌تر از نسیم، دو گنجشک خردسال

از لانه پر زدند

هرگز خبر ز لطف بهاران نداشتند

زیرا که نوبهار نخستین عمرشان

از راه دوردست سفر

تازه می‌رسید

در چشمشان بهار و جهان، هر دو تازه بود

بر شاخه درخت نشستند و آفتاب

بر بالشان چکید

خون بهار در رگ مویین برگ‌ها

پر شور می‌دوید…

نادر نادرپور

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا