شعرهای کودکانه حضرت عباس (ع) با ۱۰ شعر کوتاه زیبا
شعرهای کودکانه حضرت عباس علیه السلام را برای شما دوستان قرار دادهایم. این اشعار زیبا و کودکانه برای خوانش در مدرسه و کودکستان بسیار مناسب هستند. پس اگر به دنبال چنین اشعاری هستید، در ادامه با روزنو همراه شوید.

شعرهای بچگانه قمر بنی هاشم
وقتی که عباس
آمد به دنیا
وقتی که آمد
آن ماه زیبا
بر دست و رویش
زد بوسه مولا
زد بوسه ای هم
بر فرق و مویش
یک بار فرمود
آن شیر یزدان
با درد و آه و
با چشم گریان
این دست و بازو
در دشت بی آب
یاری رساند
برمرد بی تاب
تو بی باک و پاکی
تو فرزند شیری
تو در جنگ و میدان
شجاعی، دلیری
تو در بین دشمن
درخشنده بودی
تویی مرد سقّا
تو آن با وفایی
به قربان اسمت
اباالفضل و عبّاس
امام حسین خوبم
تو صحنه ی کربلا
داداششو صدا زد
گفتش داداش خوبم
سردار با وفایم
سقای بچه هایم
این بچه ها تشنه اند
غمگین و دلخسته اند
عباس شتابان دوید
تا که به میدان رسید
با دشمنان زود جنگید
خود را به آب رسانید
گفتا به آب عباس:
« آقام غریب و تنهاست»
از تو نمی خورم من
بر لب نمی زنم من
زیرا حسین زهرا
فرزند پاک مولا
در بین سیل غم ها
لب تشنه است و تنها
مطلب مشابه: اشعار زیبا در وصف حضرت عباس (ع) شعر کوتاه حضرت ابوالفضل

وقتی که خیلی خسته بودم
یال مرا هی ناز می کرد
زین و یراقم را خود او
با دست هایش باز می کرد
او را خودم تا مکه بردم
با من به کوه و دشت می رفت
همراه او بودم همیشه
با من به سیر و گشت می رفت
یک روز قبل از جنگ او رفت
با مشک خالی تا لب رود
با این که خیلی تشنه اش بود
اما به فکر بچه ها بود
او رفت توی آسمان ها
وقتی مشک آب می برد
ای کاش می شد ظهر آن روز
یک مشت از آن آب می خورد
مطلب مشابه: جملات تبریک روز جانباز؛ ۴۰ متن و عکس نوشته روز جانباز مبارک
عکس نوشته اشعار کودکانه حضرت عباس
آن روز حسین آن گل یاس
اینجور بگفت او به عباس
سردار با وفایم
سقای بچه هایم
این بچه ها تشنه اند
غمگین و دلخسته اند
عباس شتابان دوید
تا که به میدان رسید
با دشمنان بجنگید
خود را به آب رسانید
گفتا به آب عباس:
«آقا غریب و تنهاست»
از تو نمیخورم من
بر لب نمیزنم من
زیرا حسین زهرا
فرزند پاک مولا
در بین سیل غمها
لب تشنه است و تنها
تو با تمام خستگی
شبیه دشت کربلا
همیشه تشنه بوده ای
میانِ موج نیزه ها
همیشه مانده سایه ات
به خیمه گاه نیمه شب
تمام اشک چشمه ها
فدای ماه تشنه لب
برای ترس دشمنان
به چهره بوده اخم تو
همیشه بوده خنده رو
ستاره های زخم تو
گذشته روز و شب ولی
کسی ندیده بعدِ آن
شبیه دست خوب تو
دو دست پاک و مهربان
میان تیر و نیزه
گرفته او به دندان
تمام مَشکِ آبی
که مانده توی میدان
گرفته راه او را
دوباره سیلِ دشمن
میان رود و خیمه
کشیده تیغ آهن
نشد که او بیاید
به خیمه گاه پاکش
کشیده تیغ دشمن
به دشتِ خون و خاکش
نشسته تیر سمّی
میان مشک آبش
رسیده اتّفاقی
که می کند کبابش
به جای آن دو دستی
که شد بریده آنجا
خدا دو هدیه داده
به او دو بالِ زیبا
بیا که بی تو مانده ام
بیا حسینِ من بیا!
بیا که تا ببینمت
بیا به دشت کربلا
بیا که لحظه های من
نمی شود بدون تو
بیا که جان خسته ام
نمی رود بدون تو
نبوده ام بدون تو
بیا بیا کنار من
تویی همیشه رهبرو
تمام افتخار من
برادرم بیا بیا
تو را به جان مادرت
بیا کنار پیکرِ
شکسته ی برادرت
رسیده از فرات و
رسیده توی صحرا
رسیده مرد زخمی
رسیده مرد سقّا
رسیده تا ببوسد
کمی برادرش را
رسیده تا بگوید
کلام آخرش را
رسیده مرد پاکی
شبیه ماه تابان
گرفته مشک آبی
ولی میان دندان
رسیده تا بگوید
بریده دست و پایم
رسیده تا بگوید
محبّ و باوفایم
مطلب مشابه: تبریک میلاد حضرت عباس (ع) / ۳۰ متن و شعر زیبای مولودی

شعرهای بچگانه حضرت عباس
چارم ماه شعبان
شادی شده فراوان
روز قشنگ جانباز
دلیران سر فراز
چه روز خوب خوبی است
روز تولد کیست؟
تشنه می شود مرد با وفا
می زند به رود پر سر و صدا
با دو دست خویش می زند به آن
تا بنوشد از آب باصفا
ناگهان در آن آب و تشنگی
می رود دلش پیش ِ بچه ها
او نمی خورد آب و می شود
از میان ِ رود ناگهان جدا
با دهان و درد او گرفته است
مَشک آب خود توی کَربلا
ابر چشم من گریه می کند
در عزای آن مرد ِ با وفا
پدرش بود علی (ع)
مادرش اُم البَنین (س)
روی او همچون ماه
چهره اش زیباترین
پهلوان بود و قَوی
چون امیرالمومنین (ع)
در نَبرد و کارزار
او شِگفتی آفرین
خوش سخن بود و مَتین
در ادب او اولین
عاشقِ مولا حسین (ع)
سَروَر و سالارِ دین
نام و یادَش هر کجا
می درخشد چون نِگین
نامِ او عبّاس (ع) است
با حسین (ع) او هَمنِشین
هَمچو عبّاسِ علی (ع)
یک برادر این چنین
در تمامِ طولِ عُمر
تو نَبینی نازنین
روز و ماه و سال ها
رفت و شد روزی غَمین
چونکه شد مولا حسین (ع)
واردِ یک سرزمین
حضرتِ عبّاس بود
در کنارِ شاهِ دین
کربلا ، گرما ، عَطَش
دشمنانِ در کمین
خیمه ها وُ قَحطِ آب
قطره های آخرین
در دلِ جنگ و نَبَرد
گفت امامِ سِوُمین
اِی اباالفضل (ع) رَشید
اسبِ خود را کُن تو زین
رو به سمتِ رودِ آب
اِی اُمیدِ دلنشین
آبی آوَر از فُرات
کودکانم را ببین
با تَوَکُّل بر خدا
ذکرِ رَبّ العالَمین
رفت و خود را او رِساند
به فُرات آن مَه جَبین
مُشتِ خود را آب کرد
تشنه بود و دل غَمین
یادِ مولا کرد و ریخت
آب و بر روی زمین
مَشکِ خود را آب کرد
آن یَلِ اُم البنین (س)
راهی شد سوی حرم
آن حماسه آفرین
دشمن اما بینِ راه
کرده بود آنجا کمین
دستِ راستَش را بُرید
دُشمَنَش از روی کین
مَشک و با دندان گرفت
چاره ی او شد همین
با همان دستِ چَپَش
رفت و سوی مُشرکین
جَنگِ زیبایی نِمود
آری با دَستی چُنین
دُشمَنَش گفت با خودَش
چاره ای نیست غیر از این
تیر و زد بَر چَشمِ او
آن ستمکارِ لَعین
حمله کردند سوی او
از یَسار و از یَمین
ضربه ای زد بی حَیا
با عَمودِ آهنین
بر سَرِ عباس (ع) و شد
ناگهان نقشِ زمین
یک طرف مَشک است و دست
یک طرف خون بر زمین
یک طرف ایستاده بود
اسبِ او بی سَرنشین
شد همان جا او شهید
مَردِ ایثار و یَقین
حَرَمِ او کربلاست
قَبله گاهِ عاشِقین
میشود زیبا حَرَم
با حُضورِ زائرین
از تو میخواهم خدا
یک زیارت من همین
تا رَوَم پابوسِ او
یک مُحَرَّم ، اربعین
شاعر : علیرضا قاسمی

شعر کودکانه واقعه کربلا
دویدم و دویدم به کربلا رسیدم
کنار نهر آبی لب های تشنه دیدم
یه باغبون خسته با یک دل شکسته
کنار باغ تشنه زانو زده نشسته
کوچولوی شش ماهه که پاک و بی گناهه
اگه طاقت بیاره عمو جونش تو راهه
آهای! آهای ستاره! یه دختر سه ساله
خواب باباش و دیده اشک می ریزه می ناله
امام مظلوم من! کاشکی کنارت بودم
وقتی تو تنها بودی رفیق و یارت بودم
تو دشمنی با کافران
تو شیر مرد کربلا
توئی که تنها رفته ای
میان موج نیزه ها
توئی که با شجاعتت
دادی به ما درس وفا
دستت جدا شد فکر تو
بوده کنار خیمه ها
همیشه قطره های آب
شرمنده اند برای تو
توئی که آسمان شده
فرشی به زیر پای تو
آقای من تو رفته ای
بعدش به سوی آسمان
آقا ابوالفضلم ( ع ) نرو
در قلب من آقا بمان
مطلب مشابه: اشعار زیبای میلاد حضرت ابوالفضل (ع) با مجموعه شعر کوتاه دلنشین