جملات ویلیام شکسپیر / متنهایی درباره عشق و زندگی از بزرگترین نمایشنامهنویس تاریخ
جملات ویلیام شکسپیر را در روزنو بخوانید. ویلیام شکسپیر نمایشنامهنویس، شاعر و بازیگر انگلیسی بود. او را معمولاً شاعر ملی انگلیس میدانند و بسیاری وی را بزرگترین نویسنده در زبان انگلیسی و بزرگترین نمایشنامهنویس جهان دانستهاند.

متن های ادبی از شکسپیر
من وقت را هدر دادم و اکنون اوست که مرا هدر میدهد
ای جسارت! دوست من باش
دوستی نعمت گرانبهائی است ،خوشبختی رادوبرابر می کندوبه بدبختی تخفیف میدهد.
اگر كسی را دوست داری رهایش كن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده . ویلیام شکسپیر
از بزرگی نترس؛ بعضی بزرگ زاده میشوند، برخی بزرگی را به دست میآورند و بعضی بزرگی را به دامانشان میاندازند.
آه که دروغ چه چهره زیبایی دارد.
به لبهایت خوار و خفیف کردن نیاموز که برای بوسیدن آفریده شدهاند.
مطلب مشابه: رباعیات حافظ؛ مجموعه رباعی های کوتاه و زیبا از حافظ شیرازی
مطلب مشابه: غزلیات زیبای مولانا / مجموعه شعرهای عاشقانه و غزل از مولانای جان

خدا به تو یک صورت داده است و تو از آن صورت دیگری ساخته ای.
صورت شما كتابیست كه مردم می توانند از آن چیز های عجیب بخوانند.
به عمقت برو، در بزن و بپرس قلبت چه میداند.
اگر کلمات نایاب شوند، بهندرت بیهوده مصرف میشوند.
عکس نوشته جملات زیبا از شکسپیر
چقدر بدبختند آنان که صبر و شکیبایی ندارند؛ مگر نه آن است که زخم ذره ذره التیام مییابد.
ترسو قبل از مرگش بارها میمیرد؛ دلیر فقط یک بار طعم آن را میچشد.
عجیب است که گوش بشر در مقابل نصیحت کر شود ولی نسبت به چاپلوسی شنوا
موطن آدمی را در هیچ نقشه جغرافیای نشانی نمی توان یافت، موطن آدمی در قلب همه کسانی است که دوستش دارند!
چرخ فلک، قایقهایی را به حرکت در میآورد که پارو آنها را به حرکت درنیاورده است
زندگی داستانی است که یک ابله تعریف میکند؛ پر از غوغا و هیاهو اما نامفهوم.
زندگی کمدی است برای کسی که فکر می کند و تراژدی است برای کسی که احساس می کند.
اگر غبطه خوردن به عزت و شرافت گناه است پس من مجرمترین روح زمینم.
چیزی نداشته باشی؛ چیزی برای از دست دادن نداری.
ظن و گمان همیشه در کمین ذهن گناهآلود است.
جهنم خالی است چون همه دیوها اینجا هستند.
مگر پرتو شمع تا کجا میرسد؛ مرگ خوب هم در این دنیای حرف نشنو همین قدر میدرخشد.
من در قید خوشنودی تو، با جوابی که میدهم، نیستم.
اگر انجام دادن، به اندازه دانستن نیک از بد آسان بود، نمازخانهها کلیسا بودند و کلبه درویشان قصر پادشاهان.
اگر توانستی با نگاه به بذرهای زمان بگویی کدام جوانه میزند و کدام نمیزند، بعد با من حرف بزن.

نه خوب است و نه بد؛ فکر ماست که از آن خوب یا بد میسازد.
مثل امواج که به سوی ماسههای ساحل شتابانند لحظات ماست که برای رسیدن به پایان بیقرارند.
متن های عمیق از شکسپیر
ای خدا، ای خدا! تا کی اسیر پلیدی [ناشی از] دروغ بمانیم.
عشق جوانتر از آن است که بداند وجدان چیست.
دختران هیچ نمیخواهند جز شوهر و وقتی به دست آوردند همه چیز میخواهند.
هر که سرگیجه دارد فکر میکند دنیا دور خودش میچرخد.
آدمها پنجره را به روی طلوع خورشید میبندند.
غرورم با ثروتم از دست رفت.
چه غم شیرینی است جدایی.
شیطان برای رسیدن به مقصودش به کتاب آسمانی هم استناد میکند.
گوشهایت را به همه بسپار اما صدایت را به عدهای معدود.
آن کس که مال مرا بدزدد، چیز بی ارزشی را ربودهاست، اما آنکه نام نیک مرا برباید، جزئی از وجود مرا میبرد که او را غنی نمیکند اما در واقع مرا حقیر میسازد.
آیا میدانید که انسان چیست؟ آیا نسب و زیبایی و خوشاندامی و سخنگویی و مردانگی و دانشوری و بزرگمنشی و فضیلت و جوانی و کرم و چیزهای دیگر از این قبیل، نمک و چاشنی یک انسان نیستند؟
از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی محال، خود موفقیت و پیشرفت بزرگی است.
اگر در این جهان از دست و زبان مردم در آسایش باشیم، برگ درختان، غرش آبشار و زمزمه جویبار هریک به زبانی دیگر با ما سخن خواهند گفت.
اگر دوازده پسر داشتم و همه را به طور یکسان دوست میداشتم و یازده پسرم را در راه میهن قربانی میکردم، بهتر از این بود که یکی پس از دیگری در بستر خواب بمیرند.
امان از وقتی که مردم، دزد عقل را به گلوی خود بریزند، منظور از دزد عقل، مشروبات الکلی است، واقعأ که هیچ عاقلی این کار را نمیکند.
اندیشهها، رؤیاها، آهها، آرزوها و اشکها از ملازمان جداییناپذیر عشق میباشند.
ای فتنه و فساد، تو چه زود در اندیشه مردان نومید رخنه میکنی.
جوانی و پیری با یک دیگر قابل مقایسه نیستند. جوانی مایه نشاط و سعادت است و پیری موجب فلاکت و حسرت. جوانی نیمروز زندگانی است و پیری شبانگاه ظلمانی. جوانی دوره خودنمایی و شجاعت است و پیری روزگار ترس و مذلت، جوان چون آهوی وحشی با نشاط و غرور در وادی زنگی میدود و پیر چون مردی لنگ آهسته و با هزار زحمت ، قدم برمیدارد.
جوانی جرعهای است فرحانگیز ولی حیف که به پیری آمیخته است.
چراغ کوچکی در شب، تاریکی را میشکافد و به اطراف نور میدهد، کار خوب اگرچه کوچک و ناچیز باشد در نظر من کوچک و ناچیز نیست.
در سرتاسر اعمال بشر، جزر و مدی موجود است که اگر آدمی در مجرای آن واقع شود، به ساحل سعادت میرسد وگرنه سراسر عمر وی در گودالهای بدبختی و فلاکت سپری خواهد شد.
دشمنان بسیاری دارید که نمیدانند چرا دشمن شما هستند ولی همچون سگ های ولگرد هنگامی که رفقایشان بانگ بردارند، آنها نیز پارس میکنند.
دنیا مانند یک تماشاخانهاست، هرکس رل خود را بازی میکند و سپس مخفی میشود.
مطلب مشابه: شعر عاشقانه خاص و زیبا؛ ۹۰ شعر گلچین شده احساسی شاعران معروف

جملات زیبا از ویلیام شکسپیر
دنیا، سراسر صحنه بازی است و همه بازیگران آن به نوبت میآیند و میروند . نقش خود را به دیگری میسپارند.
زنبور هرچقدر باشد،گل از آن بیشتر است؛ دلهای ماتم زده هر اندازه باشند، قلبهای شاد زیادترند.
زندگی از تار و پود خوب و بد بافته شدهاست، فضیلت ما وقتی میتواند بر خود ببالد که از خطاهای ما شلاق نخورد و جنایتهای ما وقتی نومید میشود که مورد ستایش فضیلتهای ما قرار نگیرد.
شخص عاقل و هشیار به هرجا قدم بگذارد، سعادت و فراغت بال همراه اوست زیرا در جهان بجز خوبی وزیبایی چیزی نمیبیند.
عقل و هوش خود را با خوشی و نشاط دمساز کن تا هزاران آسیب از میان برود و عمرت دراز شود.
مردی که دردرون خویش موسیقی ندارد و نداهای خوش و دلنشین او را تحت تأثیر قرار نمیدهد، برای خیانت، توطئه و غارتگری مناسب میباشد و هیچ کس نباید به او اعتماد کند.
مسکنت در کوی هنرمندان و رنجبران راه ندارد و شادمانی در خانوادهای است که مهربانی در آن جا حکومت میکند.
هر اندازه گناهی بزرگ کهنه شود و به حال اختفا باقی بماند سرانجام هنگام مرگ یا بروز خطر، چون فرصت کشف آن فرارسد، به صورت موحشی زهر خود را برجان آدمی میریزد.
هر چه را که دوست داری بدست آور وگرنه مجبور میشوی هر چه را که بدست میآوردی دوست داشته باشی.
همیشه کار کنید و بکوشید تا جامه افتخار و عظمت را بپوشید، همیشه در نظر داشته باشید که افتخارات تازهای به دست آورید زیرا افتخارات گذشته همچون شمشیری است که زنگ زده و از رونق افتاده باشد