اشعار امام رضا (ع) و گلچین شعر مذهبی در وصف امام هشتم

اشعار امام رضا (ع) را در سایت ادبی روزنو آماده کرده‌ایم. علی بن موسی بن جعفر(ع) معروف به امام رضا (۱۴۸–۲۰۳ق) هشتمین امام مذهب شیعهٔ دوازده‌امامی است. او، از سال ۱۸۳ق، به‌مدت بیست سال، امامت شیعیان را برعهده داشت و دورهٔ امامتش با خلافت هارون عباسی، محمدِ امین و مأمون عباسی هم‌زمان بود. امام رضا(ع) در سال‌های واپسین عمرش به‌دستور مأمون، از مدینه به مَرْو در خراسان فراخوانده و ولیعهد مأمون شد. مورخان و عالمان شیعه ولایتعهدی امام رضا(ع) را مهم‌ترین رویداد سیاسی زندگی او می‌دانند و می‌گویند امام به‌اجبار مأمون، به این کار تن داده است.

اشعار امام رضا (ع) و گلچین شعر مذهبی در وصف امام هشتم

شعرهای زیبای امام رضا

آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده

ای حرمت ملجأ درماندگان

دور مران از در و راهم بده

لایق وصل تو که من نیستم

اذن به یک لحظه نگاهم بده

تا که ز عشق تو گدازم چو شمع

گرمی جانسوز به آهم بده

لشکر شیطان به کمین من است

بی کسم ای شاه پناهم بده

از صف مژگان نگهی کن به من

با نظری یار و سپاهم بده

در شب اول که به قبرم نهند

نور بدان شام سیاهم بده

ای که عطابخش همه عالمی

جمله حاجات مرا هم بده

آنچه صلاح است برای «حسان»

از تو اگر هم که نخواهم بده

حسان

در کالبد مرده دمد جان چو مسیحا

آن لب که زمین بوسی درگاه رضا کرد

سلطان خراسان که رواق حرمش را

تقدیر به خشت زر خورشید بنا کرد

این منزل جان است و تجلی گه سینا

کز خاک درش چشم ملک کسب ضیا کرد

این محفل قدس است که پروانگی اش را

ارواح به صد عجز تمنا ز خدا کرد

گلزار سبک روحی خلقش به نسیمی

خاشاک به جیب و بغل باد صبا کرد

قندیل، نخست از دل روح القدس آویخت

معمار ازل قبهٔ قصرش چو بنا کرد

حزین لاهیجی

شعرهای زیبای امام رضا

من کیستم؟ کبوتر بی آشیانه ات

محتاج دست های تو و آب و دانه ات

نامت بلند مثل غزل های آسمان

هشت آسمان نشسته به ایوان خانه ات

از کوچه باغ های نیشابور رد شدی

با کوله باری از غم غربت به شانه ات

دل در مدینه عاشق روی تو شد ولی

از کوچه های توس گرفتم نشانه ات

دست من و ضریح تو ای هشتمین بهار

امشب دلم عجیب گرفته بهانه ات

حیدر منصوری

عکس نوشته اشعار امام رضا

این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست

صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست

هر روز طلوع می کند با اذنت

خورشید که از پیر غلامان شماست

یک عمر، اگر چه با تو بد تا کردم

در هر نفسم تو را تمنا کردم

من گمشده بودم و خودم را یک صبح

در آینه صحن تو پیدا کردم

مجنونم و جنون دل زار بی حد است

جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است

مثل کبوتری که به امید گنبد است

اصلا دوای این دل بیمار مشهد است

آخر به من اجازه پابوس می دهی

اذن زیارت حرم طوس می دهی

مهمون از راه اومده شهر شده آماده

بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده

دل گنبد داره از غصه و غم می ترکه

چَن هزار تا دل غمگین تو خودش جا داده

قد گلدسته، وقاری داره امشب که نگو

رو ضریح قامتش دستِ نیاز باده

تشنگی مثل گدایی که دروغی باشه

دم سقاخونه زیر دست و پا افتاده

غم غربت اومده دخیل ببنده به دلم

به خیالش دل من پنجره فولاده!

دوس دارم نگات کنم، تو هم منو نگا کنی

من تو رو صدا کنم، تو هم منو صدا کنی

قربون چشات برم، از راه دوری اومدم

جای دوری نمی ره، اگه به من نگا کنی

دل من زندونیه، تویی که تنها می تونی

قفسو وا کنی و پرنده رو رها کنی

می شه کنج حرمت گوشه  قلب من باشه؟

می شه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی؟

تو غریبی و منم غریبم اما چی می شه

این دل غریبه رو با خودت آشنا کنی

دوس دارم تو ایوون آینه ت از صبح تا غروب

من با تو صفا کنم تو هم منو دعا کنی

دلمو گره زدم به پنجره ت دارم می رم

دوس دارم تا من میام زود گره ها رو وا کنی

سهیل محمودی

عکس نوشته اشعار امام رضا

نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم

که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم

نه آهوام نه کبوتر که ضامنم باشی

و یا پرنده صحن مجاورت باشم

نه آن دلی که به معنا رسَم، نه آن چشمی

که مثل آینه حیران ظاهرت باشم

ولی ز لطف، دلم را از آنِ خویش بخوان

که با تو صاحب دنیا و آخرت باشم

همیشه سفره مهمان نوازی ات باز است

اجازه می دهی ام گاه زائرت باشم؟

اجازه می دهی ام گاه از تو بنویسم؟

به عمر چند غزل، آه، شاعرت باشم؟

شرافت

اشعار زیبا درباره امام رضا

چشمم به هیچ پنجره رغبت نمی کند

جز با ضریح پاک تو صحبت نمی کند

شاید هنوز بنده  خاکم که گنبدت

من را به آستان تو دعوت نمی کند

مولا نگو که این پر و بال شکسته را

باران مرهم تو شفاعت نمی کند

دیگر کبوتر دل من آب و دانه را

جز با کبوتران تو قسمت نمی کند

آخر بدون مرحمت چشم های تو

این خسته را خدا هم اجابت نمی کند

خواندی مرا، وگرنه بدون اشاره ات

قلبم چنین هوای زیارت نمی کند

بزم آرا

هر کس به سایه تو دو رکعت نماز کرد

با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد

از بس بر آستان تو روی ادب نهاد

خورشید را غبار رهت سرفراز کرد

مردم، نیازمند بهشت اند و شاد از آن

ما را غم تو از دو جهان بی نیاز کرد

از معجز ترنّم نقّاره خانه ات

ساز شکسته  دل ما نغمه ساز کرد.

هر کس که رنجه کرد به راه تو یک دو گام

لطف تواش هزار قدم پیشواز کرد

کوتاه کرد راه خود و «رستگار» شد

دست طلب به سوی تو هر کس دراز کرد

رستگار

ذکری ست مدام بر لب چشمانم

شرمنده تر از همیشه ام، ویرانم

با حال خراب و سر به زیر آمده ام

آداب زیارت تو را می دانم

در این همه ازدحام خلوت کردم

در همهه مدام خلوت کردم

امشب که حرم شلوغ تر هم شده است

بی دغدغه با امام خلوت کردم

شفیعی

دل را نظر لطف تو بی تاب کند

مس را به خدا، طلا کند، آب کند

اشکم که چکید پشت این «پنجره»، گفت:

«فولاد» که دیده، درد را آب کند

آیینه دلان از تو صفا می گیرند

آیین محبت و وفا می گیرند

باور کنم این پنجره از فولاد است؟

اینجا که شفاعت و شفا می گیرند

این روضه، محل بار عام دل هاست

این صحنِ مبارک امام دل هاست

«فولاد» اگر آب شود نیست عجب

این «پنجره» محو ازدحام دل هاست

غفورزاده

می روم گاهی خراسان گاه گاهی کربلا

یک طرف شمس الشموس و یک طرف شمس الضحی

هر دو تنها، هر دو دور افتاده، هر دو خون جگر

کار عشق این است آری اَلبلاءُ لِلولا

از علی هر کس نشان دارد به غربت مبتلاست

او حسین بن علی شد، این علی موسی الرضا

او جوانان بنی هاشم شهیدانش شدند

«ای جوانان عجم! جان من و جان شما»

اصفهان، شیراز، مشهد، فکّه، خرّمشهر، فاو

سوریه، لبنان، فلسطین.«کلُّ ارضٍ کربلا»

جهاندار

اشعار زیبا درباره امام رضا

شعرهای معنوی درباره امام هشتم

به ظاهر زائرم اما زیارت را نمی فهمم

من بیچاره لطف آشکارت را نمی فهمم

تو از من بیشتر مشتاق دیداری و من حتی

به دل افتادن گاه و گدارت را نمی فهمم

زیارت نامه می خوانم دلم از نور لبریز است

«اگر چه گاه معنای عبارت را نمی فهمم»

تو پرواز مرا در اوج می خواهی و می دانی

من از بس در قفس بودم اسارت را نمی فهمم

به جای غربت تو ازدحام صحن را دیدم

غریبی آه درد بی شمارت را نمی فهمم

به هر زائر سه جا سر می زنی، دلگرمی ام این است

زیارت نه ولی قول و قرارت را که می فهمم

عباسپور

هر چند حال و روز زمین و زمان بَد است

یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی فرشته ای که به پابوس آمده

انگار بین رفتن و ماندن مردد است

اینجا مدینه نیست نه اینجا مدینه نیست

پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟!

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای

اینجا برای عشق، شروعی مجدد است

جایی که آسمان به زمین وصل می شود

جایی که بین عالم و آدم زبانزد است

هرجا دلی شکست به اینجا بیاورید

اینجا بهشت شهر خدا شهر مشهد است

عابدین زاده

همچون نسیم صبح و سحرگاه می رود

هر کس میان صحن حرم راه می رود

از هر چه غصه دارد و غم، می شود رها

هر سائلی به خدمت این شاه می رود

وقتی فرشته های حرم بال می زنند

از سینه های شعله زده آه می رود

اینجا بهشت روی زمین فرشته هاست

از کوی تو فرشته به اکراه می رود

خورشید در طواف حرم، وه! چه دیدنی ست

هر شب به پای بوسی آن ماه می رود

باب الجواد راه ورودی به قلب توست

حاجت رواست هرکه از این راه می رود

شعرهای معنوی درباره امام هشتم

دربار رضا چه با صفا می بینم

برتر ز حریم کبریا می بینم

فردوس برین به پیش جاه و فر او

از دیده عقل کم بها می بینم

جبریل امین ز بهر تعظیم و سلام

عجز و ادب بالتجا می بینم

بر طوف رواق و مرقدش صبح و مسا

پروانه صفت شاه و گدا می بینم

هر سوخته جان را به سر تربت او

بر لب سخن رضا رضا می بینم

چون ساز کنم سخن به سوز غم تو

عالم ز محن، غرق عزا می بینم

صدها چو حیاتی به در خانه تو

من ریزه خور خوان شما می بینم

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا